2022-06-16 12:52:23
تابوت ها که راه گورستان را
تنها
می پیمایند
و این خیابان دراز که غیبتش را تشییع میکند
- «آن نیمه ام کجاست؟
تا من چقدر گورستان باقی است؟»
گودالها چه زود پر شد
از ما که از طنابها و آمبولانسها یکدیگر را پایین
میآوردیم
حتی صدای گریهی هیچکس را انگار نشنیدم
تا آمدی و ایستادی روزی بر سینهی بیابانی
و از تشنج خونت آوایی برخاست
که یک روز در تنم
پیچده بود و تاول را
ترکانده بود
آن شب که شهر را از تابوت بیرون کشیدند
گودال دسته جمعی ما را ستاره ها نشان کردند از زیر دب اکبر یک شب پایین آمدند و رد پایشان
بر خاک ماند
تا خانه ها نشانیمان را پیدا کردنده
به راه افتادند
آمدند
تا رویایشان را پیدا کنند و بولدوزرها، تانکها، از برابر سر رسیدند.
آنگاه آمدی و ایستادی و از تشنج خونت
خاک از صدای گمشدهی خویش
آگاه شد
محمد مختاری، از مجموعهی آرایش درونی
برای #کیانوش_آسا در سالگرد پروازش، #علیه_فراموشی
@IUSTArman
207 viewsedited 09:52