چوب معلم فرهنگ فریبکاری که با همدستی مردم و نهادهای فرهنگی | جامعهای بهتر بسازیم
چوب معلم
فرهنگ فریبکاری که با همدستی مردم و نهادهای فرهنگی به نامگذاری روزها میپردازد، فارغ از وجه تسمیهی هر رویداد، هدفی جز ابتذال مناسک و پنهانکردن مسائل ندارد. همان بلایی که پیشتر بر سر عید و زن و مادر و پدر و عشق آمد، اکنون بر سر معلم آمده است.
روزی برای معلم در تقویم و مجموعهای از تبریکات و تمجیدهای اغراقشده از معلم در مقام قدیس، آن هم در شرایطی که آنان حتی از حق داشتن تشکل یا سندیکایی مستقل محرومند. اما گذشته از وجه حقوقی ماجرا، در این شرایط اگر بناست از معلم تقدیر شود باید بهجای پُرگوییهای بیمعنا، به نقد خود اُتوریتهی معلمی و جایگاه "ارباب معرفتی" استاد و اسطورهی اینک دیگر کسالتبارِ "کلاس درس" پرداخت که معلم و شاگرد، هر دو، قربانی آناند.
میان شاگرد و معلم رابطهای متقابلا مهرآکین [مهر و کینه] برقرار است که جنبهی مهرورزانهاش بناست یک روز در سال به این شکل رقتانگیز تخلیه شود.
امروز کسی از نقش سرکوبگر معلم سخن نمیگوید، همانگونه که در روز پدر، کسی از خشونت پدرانه سخن نمیگوید. اگر قدرشناسیای هم بناست صورت پذیرد، باید برخاسته از مواجههای انتقادی و نقد اسطورهها باشد؛ اسطورهی معلم قدیس و دانای کل، که میدانیم ضعف و جهلش را پشت "چوب معلم" و اقتدارش پنهان میسازد. معلمی که بهطور خودکار، بیعدالتیای را که در حقش میشود، با تحمیق، منفعلسازی و سرکوب شاگردانش جبران میکند. |دکتر محمدمهدی اردبیلی| @JameahiBehtarBesazim