شناورشدن واژهها و رابطه آن با دموکراسی و استبداد اگر به محی | جامعهای بهتر بسازیم
شناورشدن واژهها و رابطه آن با دموکراسی و استبداد
اگر به محیط زندگی مردم جامعه و رسانههای کشور انگلستان دقت کنید مُحال است کسی را که دکتر نیست در خطاب -خواه کتبا و خواه شفاها- دکتر بخوانند یا کسی را که مهندس نیست مهندس بنامند. غرض یادآوری این نکته است که در جامعه برخوردار از دموکراسی، کلمات را بهراحتی نمیتوان شناور کرد. کلمات مانند انسانها حیثیت خاص خود را دارند و کل جامعه است که میتواند در باب سرنوشت مفهومی کلمات تصمیم بگیرد.
بنابراین اگر کسی کشیش است شما در چنان جامعهای نمیتوانید بهراحتی او را اسقُف اعظم یا بالاتر خطاب کنید. هم او ناراحت میشود و هم جامعه شما را از بابت تجاوز به حدود کلمات مورد شماتت قرار خواهد داد. بر همین قیاس کلماتی از نوع استاد و دانشمند و فیلسوف و امثال آن.
اما در جامعه استبدادی مسائل برعکس جریان دارد. شما جای هر کلمه را با همسایههای آن و با مدارج بالای آن بهراحتی میتوانید عوض کنید. نه مخاطب شما از این بابت احساس شرمساری خواهد کرد و نه جامعه شما را مورد انتقاد قرار خواهد داد که این کسی را که تو مثلا فلان عنوان را به او دادهای، او دارای چنین مقامی نیست.
تجاوز در حریم کلمات در جامعه استبدادی چنان راحت انجام میشود که خیلی به آسانی میتوان کلمه پاپ را _که مفهومی منحصر به فرد و هیچگاه در تاریخ دو تا نبوده است- اندکاندک بر هر دربان و کشیشی، اطلاق کرد و این تجاوز به حدود کلمات را تا آنجا گسترش داد که در هر روستایی چندین پاپ در عرض هم وجود داشته باشند.
همانطور که در جامعه استبدادی میتوان به حقوق افراد تجاوز کرد به حدود کلمات هم میتوان تجاوز کرد و همانطور که در جامعه برخوردار از آزادی و قانون به حقوق افراد نمیتوان تجاوز کرد، به حدود کلمات هم نمیتوان تجاوز کرد. از این روی زبان قلمروی است که از مطالعه در آن میتوان به حدود رعایت حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی موجود در آن جامعه پی برد. هرقدر جوامع برخوردار از اندیشه دمکراسی باشند زبانشان از شناوریهای تند بر کنار است و هر قدر استبدادی باشند به همان میزان زبانهاشان شناور است. در شعر رودکی تجاوز به حدود کلمات بسیار اندک است، زیرا جامعه سامانی جامعهای است تا حد زیادی برخوردار از قانون و آزادی.
شناور بودن زبان هیچ ربطی به زایندگی زبان ندارد، شک نیست که زبان انگلیسی در عصر حاضر -به دلیل هزار عامل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی- زایندهترین زبان جهان است، ولی ممکن است به اعتبار عارضه شناوربودن با زبان فلان کشور عقبمانده نیمهمرده در زنجیر استبداد در اعماق قاره سیاه قابل مقایسه نباشد؛ یعنی زبان آن کشور از زبان انگلیسی شناورتر باشد. شناور شدن زبان اصلا شاید یکی از دلایل نازایی زبان باشد. زیرا زایایی از خواص رشد اجتماعی و فرهنگی است و شناورشدن از لوازم عقبگرد و فروماندگی است. شناورشدن نشانه فقدان اندیشههای فلسفی و عقلانی در زیربنای جامعه است و جامعهای که در آن اندیشه حکیمان و فرزانگان نقشی نداشته باشد، بهناگزیر بازیچه خودکامگان و عوامفریبان است. |دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی| @JameahiBehtarBesazim