کلیسا تا این لحظه ۲ حکم عجیب برای قهرمان ملی فرانسه یعنی ژاندارک صادر کرده: یکبار در سال ۱۴۱۲ که او را به اتهام کفر و ارتداد در آتش انداخته و اعدام کردند و یکبار دیگر در سال ۱۹۲۰ که حکم قبلی را باطل و او را قدیس اعلام کردند!
ژاندارک دختری ۱۹ ساله بود که از زادگاهش روستای دومرمی برای نجات فرانسه از اشغال بریتانیا قیام کرد و ده‌ها هزار مرد و سرباز را با خود همراه کرد و در جنگ بر ضد انگلستان، رهبری فرانسوی‌ها را برعهده داشت و به این دلیل در تاریخ فرانسه او را قهرمان ملی می‌خوانند. اما سرانجام در نزدیکی شهر "کُنپی‌ینی"، به خاطر خیانت شهردار اسیر شد و به" "اسقف بووه" از متحدان انگلستان فروخته و سپس به حکم کلیسا به جرم ضدیت با قوانین مذهبی، محکوم و در میدان "ویومارشه" شهرِ "روآن" سوزانده شد. چند سال بعد، پادشاه فرانسه به پاس خدمات ژاندارک، خانواده او و تمام مردم روستای زادگاه ژاندارک را تا چند قرن از مالیات معاف کرد و به خانواده ژاندارک لقب اشرافی «دوک» را داد.
#مارک_تواین درباره ژاندارک می‌گوید: او خارق‌العاده‌ترین موجودیست که در میان انسانها پدیدار شد...
#آندرو_لانگ می‌گوید: ژاندارک شاید شگفت‌انگیزترین فردی باشد که تاکنون در جهان زیسته‌است. سرگذشت وی به قدری عجیب است که اگر همه آنچه که برای او رخ داده بود در دادگاه حقوقی توسط مردم بیان نشده و به دست دشمنان خونینش ثبت نشده بود، به سختی می‌توانستیم باور کنیم که داستان وی حقیقت داشت.
__
اتهامات ژاندارک
ژان به کفر و الحاد متهم شد. در تاریخ ۲۱ فوریه۱۴۳۱ در دادگاهی در شهر روآن (روئِن) حضور پیدا کرد. اتهام‌های وارده بر وی عبارت بودند از: اصرار بر دریافت الهام از جانب قدیسین، پوشش مردانه و همچنین، اقدام او به فرار از زندان (پریدن از برج بیست متری که البته در این ماجرا هیچ آسیبی به او نرسید). محاکمه ژاندارک درحالی آغاز شد که هیچ گونه اسناد و شواهدی علیه وی وجود نداشت. "نیکلا بیلی"، کسی که مسئول جمع‌آوری شواهد علیه ژاندارک بود، می‌گفت: «هیچ چیزی دربارهٔ ژان نیافته‌ام که دوست نداشته باشم دربارهٔ خواهر خودم بیابم». این موضوع سبب خشمگین شدن" "کوشون" شد و از این رو، وی نیکلا بیلی را یک «خائن» نامیده و از پرداخت دستمزدش امتناع نمود.
___
آخرین کلمات ژاندارک قبل از مرگ
طبق اظهارات شاهدان، ژاندارک در زمان سوزانده شدن، ۶ یا ۸ بار نام «عیسی» را صدا زد و سپس سرش به سمت پایین خم شد، آرام ماند و دیگر هیچ سخنی از او شنیده نشد... به علاوه هیچکدام از شاهدان نشنیدند که او پس از شعله‌ور شدن آتش، از شدت درد فریاد بزند یا جیغ بکشد یا حتی ناله‌ای کند...
