Get Mystery Box with random crypto!

وطنم جرتوده

لوگوی کانال تلگرام jartode — وطنم جرتوده و
لوگوی کانال تلگرام jartode — وطنم جرتوده
آدرس کانال: @jartode
دسته بندی ها: تلگرام
زبان: فارسی
مشترکین: 840
توضیحات از کانال

سلام به همه دوستان و همولایتی های عزیز
منتظر انتقادات و پیشنهاد و عکسها و مطالب شما سروران گرانقدر میباشیم.
آیدی این حقیر
@G_Rezaei00
آیدی ادمین کانال
@st9061

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 9

2021-06-24 09:36:38
رقص محلی شمال خراسان....


@jartode
174 viewsesmaill.r, 06:36
باز کردن / نظر دهید
2021-06-24 09:16:48
#نوستالژی...

اصغرباکردار
#بارالهی

مجلس دامادی آقای رحمان رضایی در روستای جرتوده.....


@jartode
175 viewsesmaill.r, 06:16
باز کردن / نظر دهید
2021-06-24 09:08:47 " مواظب خودت باش "

قشنگــترین جمله دنیاســـت...

@jartode
168 viewsesmaill.r, 06:08
باز کردن / نظر دهید
2021-06-24 08:29:51 #روانشناسی...

به افراد عصبی که در خیابان به شما تنه
می زنند راه بدهید تا عبور کنند.

به رانندگان عصبانی و بی منطق که
می خواهند از هر گوشه ای زودتر به مقصد برسند راه بدهید.

به کسی که در خیابان به شما
بی احترامی می کند بی اهمیت باشید.

در برابر کسی که بی محابا به شما ناسزا
می گوید سکوت کنید و محیط را ترک کنید.

در برابر کسی که کارهای وقیحانه خود را به شما نسبت می دهد کوتاه بیایید.

در برابر کسی که مدام دروغ می گوید لبخند بزنید و بگذرید و هرگز در پی انتقام نباشید
چون آنها به راحتی هر کاری که بخواهند را
مي كنند.
به سادگی شما را وارد بازی های خود میکنند و با بی حیایی و فریاد شما را تا سطح خودشان پایین می کشند.

یادتان باشد آنها همیشه حق به جانب هستند و آدم سالم و باشرف از پس آنها بر نمی آید.

ضرب المثل باید با هر کسی مثل خودش بود...
را برای رسیدن به آرامش فراموش کنید و از چنین افرادی فقط دور باشید و یقه تان را دست هر دیوانه ای ندهید چون به قول معروف، مردم از دور دیوانه اصلی را تشخیص نمی دهند

خانم اصغری...(مشاور و روانشناس عمومی)


@jartode
177 viewsesmaill.r, 05:29
باز کردن / نظر دهید
2021-06-24 08:15:24
#اطلاعیه....

با سلام؛
احتراما به استحضار شما همولایتی های عزیز میرسانیم که به مناسبت چهلمین روز درگذشت شادروان محمد عباسپور مراسم یادبودی، امروز پنجشنبه مورخه ۱۴۰۰/۰۴/۰۳ از ساعت ۱۶:۰۰ الی ۱۷:۳۰ در محل مزار آن مرحوم واقع در قطعه ۱۱۲بهشت زهرا(س) برگزار می‌گردد...

روحش شاد و یادش گرامی باد...

@jartode
175 viewsesmaill.r, edited  05:15
باز کردن / نظر دهید
2021-06-24 08:14:11
اولین پنجشنبه
فصل تابستان است

دلمان گرم به خاطره
پدرهایی که نیستند
مادرهایی که رفته اند
و دوستانی که" بار سفر بستند"
جهت شادی روح
تمام "مسافران آسمانی"
فاتحه ای قرائت کنیم
و دلشان را شاد کنیم

"روحشان قرین رحمت الهی باد "
‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌


@jartode
240 viewsesmaill.r, 05:14
باز کردن / نظر دهید
2021-06-23 22:04:07 #هر_شب_یک_داستان.....

"سه پند چکاوک"

مردی مرغ چکاوکی را به دام انداخت و خواست که او را بخورد . چکاوک که خود را اسیر مرد دید گفت ای بزرگوار تو در زندگی ات این همه مرغ و خروس و گاو و گوسفند خورده ای و از خوردن آن زبان بسته ها هرگز سیر نشده ای و از خوردن من هم سیر نخواهی شد. پس مرا آزاد کن تا به جای آن سه پند به تو بدهم که در زندگی ات به دردت بخورند و با به کار گیری آنها نیکبخت شوی.

اولین پند این است که "هرگز سخن محال را باور نکن."
مرد که از شنیدن اولین پند خشنود شده بود چکاوک را رها کرد و چکاوک بر سر دیوار نشست و گفت پند دیگر اینکه "هرگز بر گذشته غم نخور و بر آنچه از دست داده ای حسرت نخور."
سپس ادامه داد. اما در بدن من مرواریدی گرد و گرانبها وجود داشت به وزن 300 گرم که با آزاد کردن من بخت خود و سعادت فرزندانت را بر باد دادی زیرا مانند آن در عالم وجود ندارد.

مرد از شنیدن این سخن از حسرت و ناراحتی به خود پیچید و شیون کرد. چکاوک که حال او را دید گفت مگر نگفتم بر گذشته غم نخور و حسرت چیزی را که از دست دادی نخور ؟ و مگر نگفتم حرف محال را باور مکن من 100 گرم هم نیستم چگونه مرواریدی 300 گرمی در بدن من جا می گیرد؟
مرد که به خودش آمده بود، خوشحال شد که چکاوک دروغ گفته و پرسید خوب پند سومت چیست؟

چکاوک گفت: "با آن دو پند چه کردی که سومی را به تو بدهم؟"

#شبتون_پر_از_نور_الهی...

@jartode
248 viewsesmaill.r, 19:04
باز کردن / نظر دهید
2021-06-23 11:44:50
قەرارێ مە ڤا نەبو تو هەری ئەز بمینم....


@jartode
20 viewsesmaill.r, 08:44
باز کردن / نظر دهید
2021-06-23 11:37:46
آهنگ " مراد چلاق "

نوازنده " حسن قدرتی...


@jartode
27 viewsesmaill.r, 08:37
باز کردن / نظر دهید
2021-06-23 11:37:17 #روایت_کورمانجی...

در موسیقی محلی شمال خراسان آهنگی است به نام " مرادچلاق " که بر اساس این روایت که ذکر میگردد شکل گرفته وساخته شده است .
در روزگاران گذشته مرد نوازنده نابینایی بوده که تنها پسرش که نان آوراوبوده گم میشود پیرمرد مدتی از او بی خبر بوده تا اینکه بعد از پرس وجوهای متعددی باخبر میگردد که خان منطقه اورا گرفته و زندانی کرده پیرمرد برای نجات فرزندش دوتارش را بر داشته و راهی عمارت خان میگردد تا به در عمارت میرسد نگهبان درب عمارت مانع ورود او میگردد و وقتی اورا ژنده پوش و نابینا میبیند او را از اونجا دور می کند اما پیرمرد سماجت می کند و ازدربان میخواهد که لطف کرده واورا راه دهد تا خان راببیند وباسماجت و سرسختی پیرمرد نگهبان داخل عمارت گشته و اجازه ورود او را ازخان میگیرد پیرمرد حضور خان میرسد در اتاق خان بخشی های خان نیز حضور داشتند خان علت آمدن پیرمرد به عمارت را جویا میشود پیرمرد میگوید پسرم را زندانی کرده ای آمدم تا خواهش کنم اورا آزاد کنی چون من نابینایم او ازمن نگهداری میکند و غیر او کسی را ندارم خان مبینه که او دوتار همراهش دارد میگه یه شرط برای آزادی پسرت دارم و اونم اینه که من زین و برگ و یراق اسبی را جلوت میذارم و تو باید آهتگی بزنی که هم زین و.. به طرف خودت بکشی و هم اینکه آهنگت قطع نشه پیرمرد قبول می کنه زین و .... را میآورند و با فاصله جلوی پیرمرد میذارند خان میگه اگر تونستی هم زین و... و هم اسبش به نام آلاغایش مال تو پسرتم آزاد میکنم حدود فاصله را ابتدا پیرمرد لمس میکنه و شروع به نواختن میکنه که آهنگ را که گوش کنید یه مکثهایی داره که در اون مکثها زین و برگ و یراق را به سوی خود میکشد و موفق میشود بخشی های خان تا ای نوازندگی را میبینند دوتار های خودشان را به علامت تسلیم چپه میذارند روی زمین یعنی این پیرمرد از ما استاد تر است به این وسیله خان اسب و زین و یراق را به پیرمرد می بخشد و دستور آزادی پسرش را میدهد پیرمرد میگه خان از شما تشکر میکنم و همینکه پسرم را آزاد کردی من به مقصودم رسیدم و من هم این اسب و زین ویراق را به پسر شما میبخشم و با پسرش از عمارت خان بیرون می آیند و به ولایت خود بر میگردند .



@jartode
28 viewsesmaill.r, 08:37
باز کردن / نظر دهید