Get Mystery Box with random crypto!

آرش کماندار . سروده استاد هما ارژنگی . از دامن کوهسار البر | جشن‌های ایرانی

آرش کماندار
.
سروده استاد هما ارژنگی
.
از دامن کوهسار البرز،
می ریخت به صخره های تبدار
سوزنده شراره های خورشید
وان قامت دلکش دماوند،
با آن همه فَرّ و سرفرازی
لرزنده به خود ز بیم و امید
آن روز غریب محنت انگیز،
پیمانه ی بخت شاد خواران،
در چنبر چرخ باژگونه
در شهر همه نشان غم بود....
.
در ساغر قلب میگساران
جوشنده شرنگ نامرادی
رخساره ی مردمان دژم بود
آن روز حدود و مرز ایران،
آزادگی و غرور انسان
در پرش تیر یک کمان بود
می رفت یگانه سربداری
بر مسلخ عشق و پایداری
آوردگهش نه آنچنان بود.
چون شیر که رو کند به نخجیر،
آن سخت کمان آتشین تیر،
کز وحشت ننگ و بیم تحقیر
می جست به کار خوش تدبیر،
می رفت که در پناه یزدان
خود نقش زند نشان تقدیر
بازو بگشاد آن کماندار
رو جانب کوه و آسمان کرد
بدرید سپید جامه بر تن ،
سر بر سر صخره ای همی سود
دادار یگانه را ندا داد ...
.
پژواک بلند خواهش او،
پیچید به قلب کوه البرز
جوشید گدازه های سوزان
در سینه ی سنگ ها شتابان
غرید پلنگ خفته در کوه
آهو بچگان ز جان هراسان.
آنگاه ز اوج آسمان ها،
ابری چو غبار سر برآورد
توفنده نهاد گرد بادی،
کوبید به چهر کوهساران ...
.
فرهیخته آرش کماندار،
آن گرد نژاده سر افراز
دل بر کف و جان در آستین گفت :
ای یاور و یار پاکبازان،
ای بر دل خسته ام تو درمان،
من قاصد افتخار و نورم،
شیراوژ ن و پر دل و جسورم
جانبازی من چو نیست بازی
برمن تو ببخش سرفرازی....
.
آنگاه به نام ایزد جان
با یاد وطن خجسته ایران
آن تیر گزیده در کمان کرد
قربان شرف تن و توان کرد
آمیخت همه روان پاکش،
با سختی تیر تیز پران
وان تیر همه روان و جان شد
گویی که روان آرش وتیر
پیچید به هم چو آذرخشی
توفنده و جان شکار و سوزان
بر جانب اهرمن روان شد....
.
آرش، به فروغ و نور ایمان،
آن روز بلند تیرگان را،
بنوشت به قلب سرخ تاریخ
با خامه ی عشق و جوهر جان
بنهاد یکی نشان جاوید
بر سینه ی افتخار انسان
یعنی که زجان گذر توان کرد،
در آتش خشم و کین خطر کرد،
وز بازی آسمان حذر کرد
لیکن دل خود زمهر ایران
هرگز نتوان برید آسان
.
@jashnha2