Get Mystery Box with random crypto!

مگر چه می خواهم از وطن؟ جز گهواره و گندم | جبهه فراگیر نجات ایران

مگر چه می خواهم از وطن؟
جز گهواره و گندم
و اندکْ خیالی خیس با طعمِ تُردِ کوهستان ها
چه می خواهم من؟
جز تکه ای نان و آفتاب و آرامش
جز بارانی که آهسته و نرم می بارد
و آن پنجره :
که سمتِ بوسه و چراغ
گشوده می شود
و آینه وار...
مرا می طلبد
مگر من چه می خواهم از موطن اَم؟
که همچون کوچه ای برفرازِ خاطره و ابر
یا چونان پرنده ای در قفس
از من دریغ اَش می کنید!
و حسرتِ نور و لبخند و آواز را
بر شانه هایم می نشانید
و این گونه است:
که طاق ها و دروازه ها می گریند
اشک ها می رویند
و کودکان و آوارگان، میانِ مسلخ و مرگ
پرسه می زنند
می روند مهتاب و رؤیا بیاوراَند
چه می خواهم از وطن؟
شمایان که لهجه یِ اهریمن دارید: بگویید:
خستگی های من
طلوعِ کدام رازْ دانه و فاجعه است
زخم ها و رنج ها و اَندوه یاران
حوالیِ کدامین ستاره خواهند شکفت
آری
شمایان که فریادها و بغض ها را
نجوایی مختصر می پندارید: بگویید :
سهم من از موطن اَم چیست!
آه ممنوعِ من... میهنِ تلخ
ای سرزمینِ حماسه های ِ بی نام در نهایتِ دیوارهایِ خاموش
تا میعاد در حوادث : بدرود
تا اوجِ مشعل ها و ابدیتِ یک چهره
بدرود


شعری از : شیرکو بیکس

برگردان به فارسی : امید آدینه


@SeyedAhmadShams