نامه یک پیرمرد به پسرش که در زندان بود ... (پسرم اصغر) ؛ امس | جوکستان
نامه یک پیرمرد به پسرش که در زندان بود ... (پسرم اصغر) ؛ امسال نمیتونم زمینم رو شخم بزنم! چون تو نیستی و من هم توانش رو ندارم !!
پسر در جواب نامه پدرش نوشت: پدر؛ حتی فکر شخم زدن زمین را هم نکن! چون من پولهایی که دزدیدم را آنجا دفن کردم! پلیس ها که نامه پسر رو خوندند ؛ تمام زمین را کندند؛ اما چیزی پیدا نکردند...
پسر نامه دیگری برای پدرش نوشت و گفت: پدر؛ این تنها کاری بود که توانستم برایت انجام دهم... زمینت آماده است!