شهید محسن حججی
از بازار رد میشدیم.
خانم بی حجابی را دید!
سرش را پایین انداخت و گفت:
خواهرم جلوی امام رضا حجابت رو رعایت کن
با آرنج زدم به پهلویش: «ما رو میگیرن تا حد مرگ میزنن!»
کوتاه بیا نبود:
«آدم باید امر به معروف و نهی از منکرش
سر جاش باشه؛ خون ما که رنگی تر از خون امام حسین نیست!»
[...]خودمانی تر که شدیم، گفت:
«از خدا و امام رضا یک خواسته دارم،
میخوام تو راه امام حسین شهید بشم.»
مکثی کرد و سرش را انداخت پایین.
گفتم: «حاضر نیستم زجری که امام حسین کشید، تو بکشی.»
گفت: «به خدا حاضرم، نمیدونی چه کیفی داره!»
...............................................
منبع:سربلند | روایت هایی از زندگی شهید حججی
•❊•↷ # 𝑱𝑶𝑰𝑵⍣↯
@joinkanalhejabyazahra95