#فلسفه افزون بر حلقهی پرشمار آشنایانم محرم رازی دارم که از | ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ
#فلسفه
افزون بر حلقهی پرشمار آشنایانم محرم رازی دارم که از همه به من نزدیکتر است، افسردهحالیم.
در میانهی طربم، در میانهی کارم برایم دست تکان میدهد، مرا به گوشهای می.خواند، حتی اگر از جای خود تکان نخورم. افسردهحالیِ من باوفاترین معشوقی است که شناختهام؛ پس چه جای شگفتی که من نیز دل به او بازم.