2022-07-31 18:38:04
به مادرم
شعر: محمود درویش
ترجمه: حسین متّقی
دلتنگ نانهای مادرم هستم
قهوههایش
و آنگونه که مرا لمس میکرد…
هر روز که میگذرد
کودکی در من بزرگ میشود
من زندگی را دوست دارم
چرا که اگر بمیرم
از اشکهای مادرم شرمنده خواهم شد!
اگر روزی بازگشتم،
مرا بگیر
و از من نقابی برای مژگانت بساز
استخوانهایم را با علف بپوشان
و با طهارت قدمهای پاکت تعمیدم ده
و پیوندی بزن میان من
با گره گیسوانت
با ریسمانی که از پشت پیراهنت رها است…
شاید که خدایی گشتم
خدایی میگردم
آنک که قلبت را لمس میکنم…
اگر بازگشتم
از من چوبی بساز برای آتش تنورت…
بندِ رختی بر بالای خانهات
که من بینماز ظهرت
نای ایستادن ندارم.
پیر شدهام!
ستارههای کودکیام را بازگردان
تا به راهنماییِ گنجشکهای کوچک
راه بازگشت به آشیانهی انتظارت را پیدا کنم…
منبع: قدحهای نهانی
@Jouissance_me
507 viewsedited 15:38