2022-09-06 17:57:54
احتمالا کتاب قلعه ی حیوانات نوشته جورج اورول را خوانده باشید.ماجرای این کتاب، داستان قیام حیوانات یک مزرعه علیه اربابِ زورگوست. حیوانات دست به دستِ هم میدهند و ارباب و خانوادهاش را از مزرعه بیرون میکنند و خود، مدیریت مزرعه را به دست میگیرند.
وضعیتِ چهل سالِ اخیر ایران،شباهتِ زیادی به داستانِ جرج اورول دارد در این کتاب آمده است که: همیشه خوکها تصمیم میگرفتند،سایر حیوانات هرگز نمی توانستد تصمیمی اتخاذ کنند
ولی رای دادن را یاد گرفته بودند.
در این میان باکستر که اسبی در قلعهٔ حیوانات است به هیچ عنوان تغییر را قبول نمیکند،و میگوید: من کار میکنم! و احساس میکند که باید کار خود را به بهترین شکل انجام دهد و کاری به کار چیز دیگری نداشته باشد!
در جریان زندگی و در این مملکت هستند افرادی که چنان سرشان به کار و تخصص خود گرم است که فراموش میکنند کل این زندگی، سازمان یا کشور به کدام سو حرکت میکند!
اولویت بندی از مهمترین مهارتهای زندگی است.شما هر چقدر زیبا پیانو بنوازید، در یک قایق در حال غرق شدن، ویولن نواختن در اولویت قرار ندارد. شما هرچقدر کشاورز قابلی باشید، در یک مزرعه ی در حال سوختن، سم پاشی و آفت زدایی در اولویت قرار ندارد.در ایرانِ ما هم تخصصی شدن آفتی است که به جانِ جامعه افتاده است.و اولویتهایمان تنها حفظِ منافعی است که در واقع نداریم.
مردمِ ایران آنچه را که ندارند و خیال میکنند که داراییشان است را محکم گرفتهاند و دُچارِ سندرومِ باکستر شدهاند.ما به سندرمِ استهکلم نیز گرفتاریم و مانندِ گروگانی هستیم که با گروگانگیر همزاد پنداری میکنیم.
@JustTruthChannel
2.7K views14:57