به نام خدا تو خود حجاب خودی ....از میان برخیز سلام پس از درگذش | بیان
به نام خدا تو خود حجاب خودی ....از میان برخیز سلام پس از درگذشت آن یار دلنواز، این درون سودا زده هر روز در آتش است ، از آن می ناب که از حضورش در جام جانم می ریخت دیگر بی نصیبم، او دیگر نیست که این جان تلخ را به نوازشهای لطیفش حلاوت بخشد، تا بر تلخی و گستاخی ام صبوری کند، تا تحملم کند و ...... نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان هر چه کردیم به چشمِ کرماش زیبا بود با خاطرات و یادها هم نمی توانم، بودن در این هستی سنگین بی او بودن را عادت کنم. هر حالی ادبی دارد و هر مقامی شانی، گویی اقتضای وقت است که عوض شده و شانی دیگر است و ادب در رخت بر بستن است، در سکوت. در این سالها و این راه طی شده، ظلم و جنایت و خیانت و دروغ و پلیدی و ناراستی برجسته بود و نوع برخورد حتی صاحبان اندیشه، در این جامعه بلادیده و مصیبت زده با ماجراهایی که از سرگذشت؛ ماجراجویانه و سخت مسموم و آزارنده بود؛ از روایتهای حکومتی گرفته که تصویری اهریمنی و خشن و غرق در اوهام و خیالات و تقدس بخشیدن به پلشتی و ناپاکان و مرید و مریدبازی بود تا کژرفتاری سیاسیون و جناح ها و احزاب که عده ای سوار بر موج بر جهل و ناآگاهی و خرافات و نیز فریب ملت، به خوش رقصی نزد صاحبان قدرت رفتند و مردم بودند که قربانی شدند. حکومتیان و نیز سیاسیون آنچنان نظر داده و می دهند که اگر ندانی گمان می کنی با صاحبان معرفت خالص و یقینی و واجبان علوم اولین و آخرین تمام انبیاء و صدیقین و صالحین مواجهیم و حال آنکه جز بی خردی و ابتذال در رفتار و گفتار و غرقه در اوهام و خیالات از آنان ندیده ایم. بیندیشیم که هیچ حکومتی و هیچ جریان سیاسی و حتی هیچ سرزمینی و هیچ عقیده ای از مردم طلبکار نیست، همه بدهکار ملتند و موظف به خدمت به مردم اما اینان مردم بیچاره را به خدمت و عبودیت گرفته اند که اگر رای و نظر مردم در مسیر تفکر باطلشان نبود، مردم نافهم میشوند و چون می بینند که امکان ندارد مردم با آنان هماهنگ و هم آواز شوند، دایره را آنچنان تنگ می کنند و صلاحیت همه را رد می کنند تا آن را که می خواهند برکشیده و تحمیل کنند. تاریخ پر است از جنایتها به نام خدا و قرآن و دین، پر است از جنایتها به نام دموکراسی و آزادی، پر است از جنایتها به نام سکولاریسم، دستاوردهای خرد بشری را به خون و قتل عام و جنایت آغشته کرده اند، داعش و طالبان بنام دین خون می ریزند، آمریکا و اروپا بنام دموکراسی خون می ریزند، جهان مدرن و پست مدرن و در انفجار اطلاعات و اوج ارتباطات بنام سکولاریسم جنایت می کند، به نام زن، زن را به پستی می کشند و خیانت و جنایت می کنند، به نام مرد، به انسانیت و به زن و مرد خیانت شده است، گرچه مطلق نیست اما اتفاق افتاده است و همه و همه به دست حکام و سیاسیون ناپاک انجام گرفته است، وقت است که از مهلکه و معرکه بدر آیم. دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست شکسته باد کسی کاین چنین تان می خواست ایران امروز در این وانفسای مرگ و میر عزیزانش که فلک تشنه خون زمین است ، آتش یزدانی اش از دم دیو تیره شده و هر که به تیره رای خویش نظری می دهد که هیچش به کار ناید و درد بر درد را بیشتر می کند و مرگ ارمغان می آورد. ما و شاید بهتر باشد بگویم من در خود گم شده ام و راه را در بیرون کشیدن رخت خود از هر گروه و دسته و جریان سیاسی می بینم تا لااقل اسیر چنگال محدودیتهای حزبی نباشم که چه بنویسم و چه بگویم و کدام ملاحظه را بکنم و آزادانه مسئولیت اجتماعی و سیاسی خویش را دنبال کنم، از همه دوستانم و عزیزانم در هر تشکیلاتی که با هم زندگی کرده ایم خداحافظی کرده و حلالیت می طلبم، حتماً گناه و خطا و تقصیر بسیار داشته ام، عذر تقصیر به پیشگاه خداوند ارحم الراحمین و بزرگان و روشنفکران و صاحبان خرد و مردم می برم جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد ما را چگونه زیبد دعوی بیگناهی
و تقاضای عفو دارم، امید رحمت الهی و گذشت دوستان را دارم که سهو و خطای بنده گرش نیست اعتبار معنی لطف و رحمت آمرزگار چیست؟ خداحافظ..... علیرضا کفایی ۹ شهریور 1400 @kafaeealirezaa