Get Mystery Box with random crypto!

ماجرای ملادیچ جنایتکار جنگی و وجدان بیدار دخترش آنا ملادیچ دخ | کافه اندیشه

ماجرای ملادیچ جنایتکار جنگی و وجدان بیدار دخترش

آنا ملادیچ دختر٢٣ساله‌ی‌ راتکو ملادیچ جنایتکارجنگی و قصاب بوسنی درسال ١٩٩٤با اسلحۀشخصی پدرش خودکشی کرد.گزارش‌های مختلف رسانه‌ها دال بر این بود که آنا بواسطه افسردگی و در ارتباط با انتشار اخبار جنایات جنگی پدرش خودکشی کرده است.
او دانشجوی پزشکی بود و در جریان سفری به روسیه با دانشجویی بوسنیایی مراوده می‌کند. دوست بوسنیایی او از ابعاد فاجعه‌ی جاری در بوسنی حرف می‌زند و آنا برای اولین بار کمابیش ازعمق جنایاتی که در بوسنی بر مردم می‌رود مطلع می‌شود
در جریان جنگ بوسنی، رسانه‌‌های صرب بشدت جریان اخبار را تحت کنترل داشتند. انعکاس اخبار یکسویه و کاملا مبتنی بر جنگ روانی بود. طبیعی بود که جریان خبر دستکاری شده، جنایتکاران صرب را مدافعان «صربستان بزرگ» و مشغول دفاع از مردم نشان می‌داد.

دستکاری‌های خبری منتهی به مطلوب ساختن و باورپذیرکردن فواید جنگ علیه بوسنی‌ها، گودال بزرگی در فهم اتفاق‌های جنگ برای افکار عمومی و وجدان همگانی بوجود آورده بود. در میان درگیرشدن در لایه‌های مختلف خبر، انعکاس دستکاری‌شده، بازنمایی دروغ رشادت صربها و مفاهیم مورد احترامی مثل میهن بود و پیروزی، افکارعمومی صرب در چنگال دروغ‌های سیستماتیک بیشتر گیر می‌افتاد. آنا ملادیچ درچنین وضعیتی بصورت اتفاقی و استثنایی با باتلاق جنایت‌های پدرش روبرو و برای اولین بار از آن باخبر شد. خودکشی او با اسلحه‌ی پدرش کمی بعد از بازگشت‌اش از روسیه رخ داد.

اما به دستمایه‌ی تبلیغاتی برای خود ملادیچ تبدیل شد. او با انتقاد از «دشمنان» صربستان، آنها را مسئول مرگ آنا می‌دانست. این درحالی بود که ملادیچ در جبهه بوسنی چیزی از مجموعه‌ی قساوت‌های بیسابقه و جنایت‌های جنگی کم نگذاشته بود، اما «تقصیر» را برگردن رسانه‌های خارجی یا دشمنان مردم صربستان می‌انداخت که با افشای جنایات زمینه‌ی خودکشی دخترش را فراهم آورده بودند

مطبوعات چاپ بلگراد نیز هماهنگ با خط تبلیغاتی میلووسویچ، مقالات کم‌مایه‌ای در رثای مرگ آنا ملادیچ چاپ کردند. در یکی از این مجلات به نام Jedinstvo نویسنده‌ با تاکید بر جایگاه راتکو
ملادیچ در دفاع از مردم صرب، نوشت: «سرنوشت رسید. یک سرنوشت وحشتناک و بی‌امان. صرب‌ها محکوم به سرنوشت مرگبارند. ..آیا ژنرال راتکو ملادیچ پدر عزیز[آنا] که هر کجا که لازم بوده سربازانش را برای جلوگیری از مرگ بیشتر و وحشتناک‌تر صربها جلو برده است، می‌تواند [این غم را] تحمل کند؟»
مطبوعات صربی با وارونه‌کردن جایگاه ژنرال ملادیچ عملا تقصیرخودکشی آنا را به افکارعمومی و بویژه رسانه‌هایی که برای فاش شدن ابعاد جنایات در سارایه‌وو تلاش می‌کردند، نسبت می‌دادند

اما آنچه در بوسنی، اعم از سارایه‌وو، گوراژده، بیهاج یا .. اتفاق افتاده بود، مهیب‌تر از آنی بود که معرکه‌گیری ملادیچ برای متهم کردن مردم بوسنی و یا رسانه‌های مستقل به خودکشی کشاندن دخترش، بتواند آن را خاموش و بی‌اثر کند. تصمیم غم‌انگیز آنا ملادیچ گویای این بود که جان بیدارش تاب تحمل تابلوهای مرگبار تیرباران‌های گروهی، اردوگاههای مرگ و تجاوز دسته‌جمعی به زنان و زنده‌سوزی کودکان بوسنی را نداشت. او دختر یک ژنرال صرب اما روحی همراه مردم بوسنی داشت.غمخواری برای از دست رفتن چنین وجدان بیداری، یکی از بزرگترین دروغ‌های ملادیچ و بن‌مایه‌ی نمایش مجدد او هم شد:

در آخرین روزی که ملادیچ به حکم دادگاه لاهه مشغول استرداد بود، با حاضر شدن بر سر مزار آنا، خرده باقیمانده‌های عاطفه‌ی انسانی‌اش را خرج برحق بودن صربها کرد،جماعتی بی‌خبر و خواب، برای او در خیابان‌ها شعار می‌دادند و او وانمود می‌کرد که دشمنانش آنا را از او گرفتند!

@KafeAndeshe