آدرس کانال:
دسته بندی ها:
نقل قول ها
زبان: فارسی
مشترکین:
44
توضیحات از کانال
عاشقانه هایت را به من بسپار
رمان جذاب #معلول_شهوتی
دلبری که زن یه ارباب زاده معلول میشه 📛
بدون هیچ تبادلات ازار دهنده ای
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
1
4 stars
0
3 stars
0
2 stars
0
1 stars
1
آخرین پیام ها
2021-10-15 14:08:16
به لحظه ها وابسته نشو خوب یا بد همشون میگذرند!
#واقعیت
7.2K views11:08
2021-10-15 14:07:54
#دلبر_زیبا #قسمتـ_سیصد_سی_یک حس خوبی بود با این که بچه م رو از دست دادم و نبود ولی این که کنار وحید بودم پر از حس آرامش محض بود و بس! **************** " وحید " دلم می خواست انقدر ببوسمش تا هردوتامون از نفس بیفتیم و آخرین نفس هامون هم برای بوسیدن همدیگه…
7.1K views11:07
2021-10-15 14:07:33
صبح باش
کمی بیشتر بخند امروز و کمی بیشتر مهربان باش
بگذار لبخندت، چراغ دلی شود
و مهربانیات
صبح کوچکی به قدر مرز شانههای یک نفر
روز بخیر
6.4K views11:07
2021-10-14 10:23:58
#دلبر_زیبا #قسمتـ_سیصد_سی بالاخره با نفس کم آوردنم عقب کشیدیم، لب رو به دندون گرفتم و زیر چشمی هم رو نگاه کردیم. وحید خندید و گفت: - ا...ما... خی...لی... چ... سب... ید... ( اما خیلی چسبید ) سری تکون دادم و لب زدم: - اوهوم. وحید با شیطنت سرش رو جلو آورد…
6.6K views07:23
2021-10-14 10:23:28
صبحهایی هست :
سپید ؛ شیرین
دلچسب ؛ عطرآگین
مثل صبح امروز ،
که با تو بخیر میشود !
صبح پنجشنبه بخیر
5.9K views07:23
2021-10-12 15:34:41
توافــق یعنی :
تو مال من باشی و بس
7.0K views12:34
2021-10-12 15:34:22
#دلبر_زیبا #قسمتـ_سیصد_بیست_نه درسته که بچه م رو از دست داده بودم اما من هنوز وحید رو داشتم که حالش بهتر از قبل شده بود و می تونستیم زندگی خوبی داشته باشیم. کمی به سمتش چرخید و به پهلو شدم انگشت اشاره م رو نرم روی گونه ش کشیدم و لب زدم: - کاش تا ابد بمونی…
6.8K views12:34
2021-10-12 15:34:03
در هر جغرافیایی که هستید
جهتها تفاوتی ندارند
تمام دامنههای دلتون
به سمت خوشبختی و اُمید
لحظههاتون پر از
امید، شادی و زیبایی...
6.2K views12:34
2021-10-06 11:40:10
تو تمام چیزی هستی
که من فقط
از این زندگی میخوام
4.7K views08:40
2021-10-06 11:39:57
#دلبر_زیبا #قسمتـ_سیصد_بیست_هشت یجورایی انگار من همیشه باید تنها باشم وقتی من نمی تونستم از روی تخت بلند بشم و یه گوشه افتاده بودم بقیه سالم بودن و راه می رفتن. اما حالا که من حرف می زنم دست هامو به راحتی تکون میدم و حس به پاهام برگشته راحیل خوابه، مامان…
4.6K views08:39