Get Mystery Box with random crypto!

شبی با موسیقی، به رنگارنگی کُتِ قدیمیمان... https://t.me/kar_k | کار و کسب، عادل طالبی 📌

شبی با موسیقی، به رنگارنگی کُتِ قدیمیمان...
https://t.me/kar_kasb/6726

متن آهنگ زیبای Coat of many colors از دالی پارتون

Dolly Parton – Coat Of Many Colors Lyrics
Back through the years
I go wonderin once again
Back to the seasons of my youth
I recall a box of rags that someone gave us
And how my momma put the rags to use
There were rags of many colors
Every piece was small
And I didn't have a coat
And it was way down in the fall
Momma sewed the rags together
Sewin every piece with love
She made my coat of many colors
That I was so proud of
As she sewed, she told a story
From the bible, she had read
About a coat of many colors
Joseph wore and then she said
Perhaps this coat will bring you
Good luck and happiness
And I just couldn't wait to wear it
And momma blessed it with a kiss
Chorus:

My coat of many colors
That my momma made for me
Made only from rags
But I wore it so proudly
Although we had no money
I was rich as I could be
In my coat of many colors
My momma made for me

So with patches on my britches
Holes in both my shoes
In my coat of many colors
I hurried off to school
Just to find the others laughing
And making fun of me
In my coat of many colors
My momma made for me

And oh I couldn't understand it
For I felt I was rich
And I told them of the love
My momma sewed in every stitch
And I told em all the story
Momma told me while she sewed
And how my coat of many colors
Was worth more than all their clothes

But they didn't understand it
And I tried to make them see
That one is only poor
Only if they choose to be
Now I know we had no money
But I was rich as I could be
In my coat of many colors
My momma made for me
Made just for me

و این هم ترجمه فارسی آن (از وبلاگ زری اصفهانی):
به سال ها ی گذشته که برمیگردم
باردیگر حیرت زده به ایام کودکی ام میرسم
به یاد می آورم جعبه ای از تکه پارچه های کهنه را
که کسی به ما داده بود
و اینکه چگونه مادرم آن تکه ها را قابل استفاده میساخت
تکه هایی که از همه رنگ بودند
تکه هایی کوچک
و من کتی نداشتم
و آخرهای پائیز بود
مادرم تکه ها را بهم دوخت
هرتکه را با عشق میدوخت
کت مرا از رنگهای فراوان ساخت
که من بداشتن آن افتخار میکردم
همانطور که میدوخت برایم قصه میگفت
قصه ای از انجیل که خوانده بود
درباره کت رنگارنگی که یوسف* می پوشید
و آنگاه گفت
شاید که این کت برای تو
خوشبختی و شانس آورد
ومن برای پوشیدن اش صبرم را ازدست داده بودم
و مادرم آنرا با بوسه هایش برکت بخشید
کت رنگارنگ من
که مادرم آنرا برایم دوخت
آنرا از تکه های کهنه درست کرد
اما من آنرا با افتخار تمام پوشیدم
با اینکه ما هیچ پولی نداشتیم
من با آن کت رنگی ام
که مادرم برایم دوخت
تا جایی که میتوانستم ثروتمند بودم
و آنگاه با وصله هایی برروی شلوارم
وسوراخ های کفش هایم
درکت رنگارنگم
با شتاب به سمت مدرسه رفتم
درآنجا که متوجه شدم دیگران دارند به من میخندند
و مسخره ام میکنند
درکت رنگارنگم
که مادرم برایم دوخته بود
آه من نمی فهمیدم
چون احساس میکردم که ثروتمند هستم
و من به آنها از عشقی گفتم
که مادرم با هرکوک به آن کت دوخته بود
و من به آنها همه قصه هایی را
که مادرم هنگام دوختن کت برایم تعریف کرده بود گفتم
و اینکه چطور کت رنگارنگم
بیشتر از همه لباس های آنها برایم می ارزید
اما آنها نمی فهمیدند
و من تلاش کردم که به آنها نشان بدهم
که یک نفر فقط فقیراست
اگر انتخاب کند که فقیر باشد
من حالا میدانم که ما هیچ پولی نداشتیم
اما من تا جایی که میتوانستم ثروتمند بودم
درکت رنگارنگم
که مادرم برایم دوخته بود
تنها برای من دوخته بود
............
درقصه یوسف در انجیل لباسی که برادرانش آلوده به خون برای پدرشان آورد ند یک کت
رنگارنگ بوده است