غــــیرِ مـُردن هـیچ فـرهنگی دگر در نگـیرد بـا خـدای، ای حیله گر
یک عـنایت بِـه ز صـدگون اجـتهاد جهد را خوف است از صدگون فَساد
و آن عنایت هست مـوقوفِ مَـمات تجربه کـردند ایـــــن رَه را ثِـقات
بلکه مرگش، بی عنایت نـیز نیست بی عنایت، هـان و هـان جـایی مَـه ایست
مولوی
برای اینکه از خداوند پُر شوی، لازم و ضروری است که پیش از آن، خالی شده باشی! خالی از هر چیز! خالی از فکر و خیال و وَهم، خالی از دانستگی ها و باورهای شرطی شده، خالی از وابستگی و دلبستگی، خالی از آمال پرستی و آرزو پروری و این یعنی مرُدن بر گذشته یعنی مرگِ اختیاری!
بعد از مرگ اختیاری از خداوند پُر می شوی! نیاز به چیزی نداری! نقص و کمبودی احساس نمی کنی! آنگاه و فقط آنگاه، پُر از عشق و رستگاری خواهی شد! آن سرچشمه ی هستی، آغازگری توانمند است! درونش سرشار از خلاقیّت است! با "او" بی نیاز می شوی، سیر می شوی، و چشم و دلت از بازی ها و جلوه گری های دنیای هزار چهره رها می گردد!
هنگامی که تشعشعاتِ جان را تجربه کنی و از خود خالی شوی، جایی برای چیز دیگری جز عشق و نور نیست!
برگزاری یکصد و بیست و ششمین کارگاه همیاران معارفه سه شنبه ۳۰ خرداد ماه، راس ساعت ۱۵:۳۰ کارگاه چهارشنبه و پنج شنبه سالن اجتماعات مسجد قبا