Get Mystery Box with random crypto!

Karkhoone | کارخونه

لوگوی کانال تلگرام karkhone — Karkhoone | کارخونه K
لوگوی کانال تلگرام karkhone — Karkhoone | کارخونه
آدرس کانال: @karkhone
دسته بندی ها: اقتصاد
زبان: فارسی
مشترکین: 10.51K
توضیحات از کانال

کارآفرینی به روایتی دیگر...
وبسایت:
Karkhoone.com
توییتر:
twitter.com/karkhoone
تبلیغات و دالان ارتباطی:
@channel_karkhone

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-08-30 22:28:27 در گرگ‌ومیش برجام

| مهدی تدینی

به گمانم اکثر مردم دیگر تمایلی به پیگری قضیۀ برجام و مذاکرات هسته‌ای ندارند. هم از این ماراتن هسته‌ایِ دودهه‌ای خسته شده‌اند، و هم حس کرده‌اند بود و نبود برجام تغییر معناداری در سرنوشتشان ندارد؛ چه‌بسا بسیاری بودنش را به ضرر می‌دانند. علاوه بر این، این نیز دیگر عیان است که برجام کلاً یک حرکت تاکتیکی است و راهبردهای کلان جمهوری اسلامی چیزی مگر تداوم جنگ قدرت میان ایران و آمریکا نیست. به این ترتیب، برجام از یک دغدغه مردمی و ملی به مسئله‌ای حکومتی تبدیل شد ــ البته به معنایی دیگر، از ابتدا هم مسئله‌ای حکومتی بود، زیرا هر گونه تصمیم‌گیری دربارۀ آن در انحصار حکومت بود. اما دست‌کم این‌قدر بی‌تفاوتی اجتماعی نسبت به آن وجود نداشت.

پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری خرداد ۱۴۰۰ پیش‌بینی می‌کردم «دولت اصول‌گرایی» که از این انتخابات درخواهد آمد، برجام را احیا خواهد کرد. این را آن زمان در پاسخ به یک اقلیتِ به اصطلاح اصلاح‌طلب می‌گفتم که می‌کوشیدند با فریب برجام برای نامزدی که هیچ بختی نداشت، رأی جمع کنند. دلایلم برای این ادعا مفصل بود و در نوشته‌های آن روزها در کانالم موجود است، اما در کل اتفاقاً برجام تنها در صورتی احیا می‌شد که اصول‌گرایان کل قوه مجریه را آن‌گونه که دوست داشتند در اختیار می‌گرفتند ــ همان اتفاقی که مشخص بود رخ می‌دهد. اساساً هم جناح موسوم به اصول‌گرا آن‌قدر بزرگ، قدرتمند و متکی به انواع مواضع قدرت بود که دیگر نمی‌توانست اپوزیسیون باشد؛ یعنی در اپوزیسیون جا نمی‌شد! وقتی هم در اپوزیسیون بود، قدرت و نفوذش بسیار بیشتر از دولت بود، بنابراین، آن‌ها به لحاظ امکانات سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی اصلاً گنده‌تر و قدرتمندتر از آن بودند که در اپوزیسیون جا شوند. آن‌ها هر جا باشند، عملاً دولت همان‌ها هستند! چه بهتر که عملاً داخل دولت باشند تا دست‌کم مسئولیت هم متوجه خودشان باشد. فایدۀ انتخابات اخیر هم همین بود که دولت واقعی وارد دولت شد.

به گمان من برجام به زودی احیا خواهد شد. شاید چند رفت و برگشت مختصر دیگر داشته باشد، اما توافقی با هر عنوانی امضا خواهد شد. اما متأسفانه این توافق ضعیف‌تر و شکننده‌تر از توافق پیشین خواهد بود. قُبح نقض برجام شکسته است و مخالفان برجام در آمریکا از الان تکلیفشان را با توافق هسته‌ای ایران و دولت بایدن مشخص کرده‌اند. شبح ترامپ هنوز از کاخ سفید نرفته و شخص او از چنان محبوبیت بالایی برخوردار هست که یا خودش به کاخ سفید برمی‌گردد یا سیاستمداری نزدیک به او: از طرف جمهوری‌خواهان اگر قرار باشد کسی در انتخابات رياست پیروز شود یا خود ترامپ است یا کسی است که حمایت او را دارد. و اصلاً اگر کووید چند ماهی خاک آمریکا را به توبره نکشیده و جان ده‌ها هزار نفر را نگرفته بود، بعید می‌دانم ترامپ همان دور پیش هم شکست می‌خورد. به این ترتیب، توافق هسته‌ای با دولت بایدن در صورت شکست دموکرات‌ها به همان سرنوشتی دچار خواهد شد که دفعه قبل دچار شد؛ با این تفاوت که ترامپ دفعه قبل یک سال صبوری کرد و بعد از توافق خارج شد، اما این بار روز اول ورود به کاخ سفید چنین خواهد کرد. ایران اگر واقعاً قصد حل مناقشه هسته‌ای را داشته باشد، باید با هر دو جناح آمریکا مذاکره کند و تیم مذاکره‌کنندۀ آمریکا باید متشکل از دو حزب باشد. اما مشخص است که برای طرف ایرانی چنین چیزی محال اندر محال است...

به هر روی امروز از چرخش روزگار به جایی رسیدیم که ایران و آمریکا و اروپا همه با رویکردِ «از این ستون به آن ستون فرج است» به برجام می‌نگرند. برای اروپا که در پی جنگ اکراین منبع اصلی انرژی‌اش را از دست داده و قرار است خرید انرژی از روسیه را تا ۲۰۲۷ به صفر برساند، برجام فرجی موقت است، زیرا با ورود ایران به بازار هم بهای انرژی کاهش می‌یابد و هم خود ایران می‌تواند گزینه‌ای برای تأمین بخشی از انرژی اروپا باشد. ضمن این‌که عدم توافق باعث می‌شود جو خاورمیانه شکننده‌تر و رفتار اسرائیل هیستریک‌تر شود و کوچک‌ترین جرقه‌ای می‌تواند شوک ترسناکی به قیمت انرژی دهد. چنین سناریویی برای اروپای درمانده یعنی قوز بالای قوز! ضمن اینکه خوب می‌داند افزایش بهای انرژی بسیار به نفع روسیه است: هم ضررهای تجاری جنگ اکراین برایش جبران می‌شود و هم نقطه‌ضعف اروپا ــ یعنی وابستگی‌اش به انرژی ــ سوزناک‌تر و آسیب‌زا‌تر می‌شود. پس باید با ایران توافق کرد... از این منظر می‌توان فهمید چرا جوزف بورل برای میانجیگری خود را به آب و آتش می‎زد. موضع آمریکا هم کم‌وبیش همین است. تا کنون ده‌ها میلیارد دلار خرج اکراین کرده و زیر بغل اروپای پیر را گرفته تا در نبرد با روسیه وا ندهد. آمریکا و اروپا به توافق نیاز دارند و میزان دوام و پایداری آن نیز اصلاً برایشان مهم نیست. اگر ایران پی تنفس است، آن‌ها هم تنفسی دو سه‌ساله می‌خواهند.

ادامه مطلب

@karkhone
698 views19:28
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 22:13:26 تکرار طرح های شکست خورده!

| حبیب رمضانخانی


خرداد ماه بود که در دیدار آقای رییسی از شرکت صنایع هواپیماسازی ایران ( هسا) در اصفهان، اعلام شد که قول ساخت ۸ هواپیمای مسافربری صادر شده است. در ادامه این خبر تکذیب شد تا نهایت چند روز پیش بود که رئیس جمهور با اعلام اینکه «تا یک قدمی ساخت هواپیمای مسافربری رسیده ایم» صحت خبر گذشته تایید و عزم راسخ دولت برای ساخت هواپیمای مسافربری را برجسته کرد.

کشورمان به دلیل سال ها تحریم عملا امکان خرید هواپیمای نو را نداشته و نهایت با خرید هواپیماهای مسافری از رده خارج کشورهای دیگر، بخشی از نیاز خود را تامین کرده است. این مشکل در کنار عدم تامین قطعات باعث وقوع حوادث بی شمار و زمینگیر شدن نصف هواپیماهای مسافری شده است. همین باعث شده برخلاف زمانی که شرکت هما و خطوط هوایی ایران در منطقه رتبه اول و در جهان جز چند شرکت معتبر بود، امروز بیشتر نیاز خود را با هواپیماهای کشورهای ترکیه، قطر، امارات و ... تامین کند.

این مشکلات باعث شده تا مسئولان کشور از دهه ۷۰ به فکر تولید هواپیمای مسافربری ایرانی بیفتند که این تلاش با تولید هواپیمایی به نام ایران ۱۴۰ در اصفهان کلید خورد. هر چند این هواپیمای ۵۲ نفره، نام ایران را یدک می کشید ولی در واقع، مونتاژی از آنتونف ۱۴۰ اوکراین بود.

ساخت ایران ۱۴۰، اما در نهایت به شکست کامل انجامید. چرا که هیچ کدام از معدود هواپیماهای مونتاژ شده در ایران، سرانجام خوشی نیافت و بنا به اعلام مسئولان، از ۵ فروند تولید شده، همگی یا زمینگیر یا سقوط کردند. حتی در روز افتتاحیه کارخانه نیز که یک هواپیمای آنتونف ۱۴۰ از اوکراین به ایران آمده بود، در مسیرش به کوه برخورد کرد و ۴۴ مهمان افتتاحیه کشته شدند!

بدین ترتیب، هواپیمایی که با عنوان "ملی" قرار بود ناجی صنعت هوایی ایران از تحریم ها باشد، با هدر دادن میلیون ها دلار و به کام مرگ فرستادن چند ده نفر به تاریخ پیوست. حال بعد از این تلاش ها و تجربه ناگوار، مجدد این تجربه تلخ در حال تکرار است.

درست است تکنولوژی و ساخت یک محصول به یکباره به دست نیامده و نیازمند حمایت از نخبگان و سرمایه گذاری است، ولی در بحث ساخت هواپیما، پیچیدگی ها، مواد به کار رفته و قطعات زیاد، خطرات جانی و... باعث شده بیش از ۲۰۰ کشور دنیا بیشتر نیاز خود را از دو غول بزرگ این صنعت، ایرباس و بوئینگی تامین کنند که قطعات آن با مشارکت و تولید در چند ده کشور سرهم می شود. تا جایی که شرکت فرانسوی ایرباس نیز در تامین قطعات وابستگی زیادی به بوئینگ آمریکا دارد.

واقعیت این است که هواپیما، خودرو و لوازم خانگی نیست که با حمایت خاص و ورود دولت و شرکت ها، مردم را مجبور به استفاده از اجناس بی کیفیت کنیم. همین الان بسیاری از مردم به دلیل ایمنی و کیفیت پایین خودروهای وطنی، حاضر به استفاده از آن ها نیستند. مثلا در گذشته بسیاری برای استفاده از خطوط هوایی، چک کرده و حاضر نبودند سوار هواپیماهای توپولوف روسی، به خاطر حوادث بالای آن شوند.

از طرفی شاهدیم تجربه انحصار و عدم اجازه واردات در خودرو، لوازم خانگی و... بدون انتقال تکنولوژی، در بالا بردن کیفیت محصولات وطنی تاثیر زیادی نداشته و صرفا بر کمیت آن ها توجه شده است. پس تولید هواپیمای بومی نیز بدون انتقال تکنولوژی روز و ارتباط با دنیا، چیزی در حد خودروهای داخلی خواهند بود. آنوقت چگونه انتظار استقبال مردم و رغبت شرکت های هوایی به استفاده از این هواپیماها در ناوگان هواییشان را داشته و‌ مهمتر، کدام کشور خارجی به هواپیمایی که استانداردهای بین المللی را ندارد، اجازه پرواز و فرود در کشورش را خواهد داد؟

احتمالا عده ای تاکید کنند چون در بحث موشکی و نظامی با اعتماد به توانمندی داخلی موفق شدیم، پس در این زمینه هم می توانیم! در جواب بایستی تاکید کرد، مسأله نظامی و تسلیحات آن، بدون استفاده فراگیر و تبعات آن، بیشتر برای بازدارندگی در شرایط صلح بوده و تلفات آن در جنگ احتمالی نیز شاید خیلی به چشم نیاید. از طرفی حتی کشورهای توانمند در عرصه نظامی، چون روسیه و چین نیز که در این حوزه ابرقدرتی هستند، ابتدا به سمت ساخت هواپیماهای ترابری رفته و بعد از آزمون و رفع خطاها و کسب ایمنی و استاندارهای مدنظر، به تولید و استفاده در امر مسافربری اقدام کردند؛ نه اینکه مستقیم مثل ما اقدام به این امر کنند.

در آخر، طی سالها تحریم و انزوا، بایستی مسئولان به این تجربه رسیده باشند که بحث خودکفایی در هر چیزی، برخلاف نظر و عقیده قبلی، امروزه به معنای استقلال نیست! استقلال در دنیای امروزی زمانی می تواند معنا پیدا کند که کشوری به چنان توان و تأثیرگذاری در جهان برسد که کشورهای دیگر به قدری وابسته به آن باشند که هیچگاه امکان حذف و انزوایش ممکن نباشد!

@karkhone
589 views19:13
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 21:53:26 بهبود وضعیت کشاورزی و دامداری جهان و علی الخصوص تحولات کشاورزی آمریکا را که همینک قدرت برتر در زمینه غلات را داراست، باید مدیون پنج شرکت بزرگ در زمینه غلات جهان یعنی ۱کارگیل ۲کنتینانتال ۳لوئی دریفوس ۴بانج ۵آندره دانست که انقلاب عظیمی را زیر سایه نظام سرمایه داری و اقتصاد بازاری در صنعت غلات و کشاورزی به وجود آوردند. شرکت هایی که به صورت خانوادگی اداره می شوند و دهه ها است که با پشتکار، تلاش مسمتر و اراده ای پولادین گرچه برای نفع خود اما به بشریت خدمات فراوانی نموده اند.
با تلاش این شرکت های خصوصی سطح وسیعی از زمین های بایر دنیا به زیر کشت غلات رفت، با تحقیقات اساسی و پایه ای این شرکت ها خیلی از موانع بر سر راه کشاورزی برداشته شد . این شرکت ها حمل و نقل غلات را از طریق دریایی و زمینی.. تسهیل بخشیدند ، این شرکت ها میزان بهره وری از زمین های کشاورزی را به صورت چشمگیری افزایش دادند و با تلاش این شرکت ها خیلی از زمین های بدون مصرف حاصل خیز شدند ، وضعیت تغذیه در جهان بهبود یافت و شاهد رشد چشمگیر جمعیت و کاهش نرخ مرگ و میر در میان قشرهای آسیب پذیر کودکان و سالمندان در برابر سو تغذیه بوده ایم.
با تلاش این شرکت ها دست آمریکا برای ایجاد طرح هایی در جهت رفع نیازهای اساسی مردم تهیدست باز شد و به میزان قابل توجهی موجب بهبود در این زمینه شد .
در نتیجه فعالیت این شرکت ها سیلوهای عظیمی برای ذخیره غلات در اقصی نقاط دنیا احداث گردید و آسیاب های جدید کارخانه های تبدیل ذرت و تجهیزات تولید کنجاله سویا به وجود آمدند.
همچنین فرآورده های گوناگونی از غلات تولید شدند و در اختیار مردم جهان قرار گرفتند.
با تلاش این شرکت ها ادوات پیشرفته کشاورزی و دامداری ساخته شدند.
با تلاش این شرکت پیشرفت های علم ژنتیک که یکی از مهم ترین عوامل توسعه تولید در کشاورزی که در زمینه بذرهای اصلاح شده یا معجزه گر بود صورت پذیرفت، بذرهایی که در مقابل آفات مقاومت بیش تری داشته باشند و با به بکار بردن بذرهای های مرغوب و پربازده و کودهای شیمیایی[ترکیب بذرهای اصلاح شده و کوده های شیمیایی] سطح تولید غلات در جهان بخصوص در ایالات متحده با حجم عظیمی افرایش یافت.
با تلاش این شرکت ها ترکیبات غذایی مقوی برای دام و طیور تولید و با افزایش حجم تولید ذرت برای تغدیه گاوها‌ صنعت دامداری به صورت بسیار عظیمی در جهان ارتقا یافت.
اما در سال های اخیر دولت ها با انواع و اقسام قانون سازی ها،کنترل ها،بگیرو ببندها و بهانه های محیط زیستی عملا کنترل بخش غلات را به دست گرفته و روز به روز فعالیت بخش خصوصی را در این زمینه محدودتر کرده تا از غلات بعنوان یک سلاح و یک اهرم سیاسی استفاده کنند و عملا با کنترل غلات بر خیلی از زوایای زندگی انسان ها خود را قابل و یا جایز نفوذتر کرده و عملا در حال اضمحلال سرمایه داری هستند.

@karkhone
642 views18:53
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 21:32:26
| لودویگ فون میزس

مصرف‌کنندگان می‌توانند کار‌آفرینان ثروتمند را فقیر و کار‌آفرینان فقیر را ثروتمند کنند. آن‌ها وسایل تولید را از کار‌آفرینانی که استفاده از آن را بلد نیستند می‌گیرند و به آن‌هایی می‌دهند که استفاده از آن را بلد هستند.

تصویر: ورودی شهر مشهد در اواسط حکومت پهلوی (سال ۱۳۳۰ شمسی)
نکته جالب عکس رقابت فانتا و کوکاکولا و پپسی در تابلوهای ورودی شهر و وسیله های مرسوم حمل و نقل در اون زمان هست!

@karkhone
70 views18:32
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 22:27:01 «فولکس واگن» خودرویی که از اندیشه «هیتلر» بیرون آمد

| احمد فرهادی


هر اتفاق مهمی در آلمان, میان سال‌های 1918 تا 1945 یعنی از انتهای جنگ اول جهانی تا پایان جنگ جهانی دوم با نام «آدلف هیتلر» گره خورده است؛ رهبر کاریزماتیک آلمانی که در سال 1933 به قدرت بلامنازعه آلمان تبدیل شد. او به‌عنوان تنها صاحب قدرت، توانست در زمان کوتاهی اقتصاد آلمان را احیا کند و معضل بیکاری را کاهش دهد.

در این زمان یکی از بزرگترین کمپین ارتقای طرح‌های زیرساختی در طول تاریخ آلمان اجرا شد که شامل ساخت ده‌ها سد، کیلومترها اتوبان و مسیر ریلی و سایر طرح‌های شهری بود. تعداد بیکاران در آلمان از شش میلیون نفر در سال ۱۹۳۲ به یک میلیون نفر در سال ۱۹۳۶ کاهش یافت.
یکی از اقدامات مهم هیتلر در صنعت خودروسازی ملاقات مشهور او با فردینالد پورشه است, مشهور است که در اوایل دهه 30 میلادی او از فردیناند پورشه تقاضا کرد، خودرویی بسازد که عموم مردم آلمان، توانایی خرید آن را داشته باشند؛ بنابراین شرکت تأسیس شده، «فولکس‌واگن» نامیده شد که در زبان آلمانی به معنای «خودروی مردم» است.
در سال ۱۹۳۳ هیتلر رسماً از تأسیس پروژه «خودروی مردم» پرده برداشت. هدف این پروژه تولید خودرویی بود که توانایی حمل دو فرد بزرگسال و سه کودک را داشته باشد و اکثر مردم توانایی خرید آن را نیز داشته باشند. در حقیقت هیتلر اعلام کرد که قیمت خودروی مردم ۹۹۰ رایش مارک (معادل ۳۹۶ دلار آمریکا در دهه ۱۹۳۰) خواهد بود که در آن زمان برابر قیمت یک موتورسیکلت بود و اکثر مردم توانایی خرید آن را داشتند.
در سال ۱۹۳۶ نمونه‌های اولیه خودرو که از یک موتور چهار سیلندر خطی خنک شونده با هوا که در عقب ماشین بود بهره می‌گرفت آماده شده بود. در سال ۱۹۳۷ خودرو مذکور تحت برند فولکس واگن با کد شرکت کی‌دی‌اف تولید شد که بعدها با نام فولکس قورباغه‌ای (فولکس‌واگن بیتل) شناخته شد.
رویای هیتلر در صنعت خودروسازی فقط محدود به خودروی مردم نبود, هیتلر می‌خواست که آلمان سریع‌ترین اتومبیل‌ها را بسازد, او از فرزند ارشد پورشه, یعنی فردیناند آنتون ارنست پورشه (ملقب به فری پورشه) دعوت کرد که ایده ساخت سریعترین خودرو را اجرایی نماید؛ ایده‌ای که امروزه به برندی لوکس در سطح جهان تبدیل شده است.
شعله‌های جنگ جهانی دوم دامن کارخانه فولکس واگن را هم گرفت, در طول جنگ جهانی دوم این شرکت بر اثر بمباران هوایی، به‌شدت آسیب دید و با پایان گرفتن جنگ و خودکشی هیتلر در سال ۱۹۴۵ آلمان، به چند بخش تقسیم شد و در نهایت مجموعه کارخانجات فولکس واگن، به‌عنوان غرامت جنگی، به ارتش بریتانیا واگذار گردید.

و نهایتاً پس از سه سال یعنی در سال ۱۹۴۸ به آلمان پس داده شد و هاینریش نوردهوف بعنوان رئیس آن انتخاب شد. او که پسر یک بانکدار بود در گذشته برای شرکت‌های «اوپل» و «ب ام و» کار می‌کرد و در زمینه اتومبیل‌های آمریکایی و روش تولید انبوه آنها نیز اطلاعات خوبی داشت و کاملاً با علم صادرات اتومبیل آشنا بود. در نتیجه در سال ۱۹۴۸ یک چهارم تولیدات این شرکت را به خارج از آلمان صادر کرد. او همچنین با صادر کردن دو مدل به ایالات متحده آمریکا چندین میلیون دلار سود برای شرکت به دست آورد. این شرکت همچنین در میان تمامی خودروسازهای جهان، بیشترین میزان سرمایه‌گذاری را در بخش تحقیق و توسعه هزینه می‌کند. این شرکت در سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ به عنوان بزرگ‌ترین خودروساز جهان شناخته شد.
پی نوشت:
هم اکنون شمار کارکنان فولکس واگن در سراسر جهان به 630 هزار نفر می‌رسند. حاصل کار و کوشش این تعداد در سال ۲۰۲۱ دستیابی به عنوان پرفروش‌ترین شرکت خودروسازی با ۲۵۴ میلیارد دلار در جهان بود؛ جالب است که بدانیم درآمد ایران از محل فروش نفت در سال ۲۰۲۱ چیزی حدود ۲۵ میلیارد و ۳۱۳ میلیون دلار بوده است! یکی از مهمترین درس‌های فولکس واگن برای خودروسازی این است که اگر می‌خواهیم خودروساز شویم راهی جز تمرکز بر صادارت نخواهیم داشت. باید چنان تولید کنیم که قابلیت صادارت داشته باشد؛ نه چنان که مجوز واردات بدهد!

@karkhone
940 views19:27
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 22:08:01 صنعتی‌سازی بدون توانمندسازی

مکزیک 'پیچیده‌ترین' اقتصاد آمریکای لاتین به شمار می‌رود، به این معنا که سبد صادراتی‌اش از کالاهایی متنوع با فناوری پیچیده تشکیل شده است. با اینحال، در سه دهه‌ی اخیر درآمد سرانه‌ی این کشور رشد بی‌رمقی داشته است. برخی علت این امر را در مواردی نظیر جرائم وسیع سازمان‌یافته، کمبود سرمایه‌گذاری عمومی در سرمایه‌ی انسانی و زیرساخت فیزیکی، و یا دست‌اندازهای بوروکراسی در مسیر بخش خصوصی جستجو می‌کنند.

این نگاه متعارف که نسبت به معضلات اغلب کشورهای در حال توسعه وجود دارد بدون تردید بخشی از واقعیت را بیان می‌کند، اما همچنان قادر به توضیح رابطه‌ی پیچیدگی سبد صادراتی مکزیک و رشد ضعیف اقتصادی‌اش نیست. ما در اینجا از کشوری صحبت می‌کنیم که عمده‌ی صادراتش را کالاهای الکترونیک و نقلیه تشکیل می‌دهند و برخلاف کشورهای آمریکای جنوبی، منابع طبیعی جای کوچکی در سبد صادراتی‌اش اشغال کرده‌اند.

در ۴ دهه‌ی اخیر، راهبرد مکزیک صنعتی‌سازی با محوریت سرمایه‌گذاری خارجی بوده است. این کشور حساب سرمایه و بازرگانی خارجی‌اش را از قید و بندهای دولت آزاد می‌کند و در نتیجه‌اش حجم عظیمی از سرمایه‌ی خارجی روانه‌ی مکزیک می‌شود. باید توجه داشته باشیم که سودمندی سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی مشروط به «سرریزهای فناورانه و کارآفرینانه»ای (Spillover) است که سرمایه‌گذاران خارجی برای کشور میزبان به ارمغان می‌آورند. این سرریزها در قالب انتقال کاردانی‌های فنی و مدیریتی، خرید نهاده‌ی تولید از تأمین‌کنندگان داخلی، کارآموزی نیروی کار، پژوهش و توسعه‌ی فناوری و... به کسب‌وکارهای داخلی سرایت می‌کند و به 'توانمندسازی' آنان می‌انجامد. با اینحال، این منافع جانبی همیشه به صورت خودکار به اقتصاد ملی سرریز نمی‌کنند.

پرسش اینجاست که این موضوع چه ارتباطی با رشد ضعیف 'مکزیک صنعتی' پیدا می‌کند؟ اولین نکته‌ای که باید توجه داشته باشیم این‌ست که مکزیک اقتصادی است که حجم زیادی نهاده‌ی تولید خارجی (قطعه، تجهیزات و..) را وارد و سرهم‌بندی (مونتاژ) می‌کند و فرآورده‌ی نهایی را به بازار آمریکا صادر می‌نماید. گفته می‌شود که نزدیک به ۵۰ درصد از محتوای صادرات صنعتی مکزیک، از ارزش افزوده‌ی خارجی تشکیل شده است که در نوع خود رقم قابل توجهی به نظر می‌رسد. در سال‌های قبل، تقریباً‌ تمامی ماشین‌آلات و کالاهای الکترونیک مکزیک که به آمریکا صادر شده‌اند، با سرهم‌بندی قطعات وارداتی شکل گرفته‌اند. عمده‌ی این قطعات وارداتی نیز از آمریکا آمده‌اند.

طبعاً شرکت‌های فراملّی بازیگر اصلی این الگوی 'صنعتی‌سازی' هستند و میدان اصلی فعالیتشان صنعت ماکیلادورا (Maquiladora) می‌باشد. ریشه‌های این صنعت به اواخر دهه‌ی ۶۰ میلادی برمی‌گردد. دولت مکزیک با هدف اشتغال‌زایی تصمیم به جذب شرکت‌های خارجی گرفت و معافیت‌های گمرکی صادر کرد تا شرکت‌ها نهاده‌های تولید خارجی را وارد و سرهم‌بندی کنند. این طرح در تضاد مستقیم با راهبرد 'جایگزینی وارداتِ' مکزیک در آن زمان قرار داشت و تنها هدفش این بود که شغل نان‌وآب‌داری برای بیکاران دست‌وپا کند. در سال‌های بعد با آزادسازی حساب سرمایه و بازرگانی خارجی، صنعت ماکیلادورا در مکزیک ریشه می‌دواند و نیروی پیشران صادرات مکزیک می‌شود.

شواهدی که از وابستگی چشمگیر صادرات مکزیک به نهاده‌ی خارجی، رشد ضعیف درآمد سرانه و رشد راکد بهره‌وری نیروی کار وجود دارد به ما نشان می‌دهد که سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در حد رضایت‌بخشی سرریز فناورانه و کارآفرینانه به ارمغان نیاورده است. همچنین آمارهایی که از نسبت صادرات به واردات نهاده‌ی تولید، و تفاضل صادرات و نهاده‌های وارداتی در مکزیک وجود دارند، روندهای روبه‌کاهشی نشان می‌دهند. با توجه به این موارد می‌توان گفت که اقتصاد مکزیک به 'صنعت' رسیده، اما به توانمندی صنعتی خیر.

انتظار میرود که سرمایه‌گذار خارجی از طریق سرمایه‌گذاری مشترک با کارآفرینان داخلی، دانش فنی و مدیریتی به آنان انتقال دهد، یا از طریق تعاملات اقتصادی‌اش با تأمین‌کنندگان نهاده‌ی داخلی به ارتقای قابلیت‌های فناورانه‌ی آنان کمک ‌کند یا با پرورش نیروی کارش، سرمایه‌های انسانی برای کشور پدید آورد که بعدها به کسب‌وکارهای داخلی منتقل شوند و به توسعه‌ی آنان بیانجامند، یا با تأسیس مراکز پژوهش و توسعه، دانش فنی را به سایر بخش‌های اقتصاد سرایت دهد. شوربختانه، شواهد چندانی از این سرریزهای فناورانه و کارآفرینانه در مکزیک وجود ندارد، و اگر هم وجود داشته باشد به قدری کم‌رنگند که در شاخص‌های اقتصادی نامبرده انعکاس نیافته است.

در حقیقت، می‌توان گفت که سرمایه‌گذاران خارجی 'اثر برون‌رانی' (Crowding Out) بر برندهای ملّی مکزیک داشته‌اند. تقریباً تمامی شرکت‌های مطرح فناور مکزیک که در دوران جایگزینی واردات پرورش یافتند (نظیر Mitel و Cumex و...) از بین رفته‌اند...

ادامه مطلب

منبع

@karkhone
764 views19:08
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 21:52:00 آیا در اقتصاد بسته و دستوری انتقال تکنولوژی از وزارت دفاع به سایر صنایع امکان پذیر است؟

| بیژن اشتری

در میان خبرها دیدم، آقای رییسی در دیدار با مدیران وزارت دفاع گفته است:"انتقال تکنولوژی و کار فن آورانه از وزارت دفاع به سایر صنایع کشور اجرایی شود."

شوروی زمانی به تولید و ساخت اتومبیل لادا روی آورد که با ماهواره اسپوتنیک خود فضا را فتح کرده و با سیستم های موشکی‌اش حرف اول را در جهان تسلیحات میزد.
اما عجیب آنکه کشوری که نام ابرقدرت را یدک میکشید، مزخرف‌ترین اتومبیل‌های سواری را میساخت و مردمش برای به دست آوردن هر کالایِ مصرفی دیگری در مضیقه بودند.
مشکل چه بود؟ چرا کشوری با آن همه دانشمند برنده جایزه نوبل، با آن مغزهای علمی، و با آن همه منابع طبیعی، انسانی و مادی نمی توانست اتومبیلی بسازد که توان رقابت با تولیداتِ سرمایه‌داری را داشته باشد؟جواب به نظرم ساده است.

موقعی که اقتصاد بسته و دستوری باشد، صنعت را از حرکت به جلو باز میدارد. در کشورهای اقتدارگرا اقتصاد بیش از آن که در خدمت مردم و نیازهای روزمره آنها باشد در خدمت اهداف سیاسی حاکمان است و به حفظ و تداوم قدرت آنها خدمت میکند و منابع مالی به جای جاری شدن به سوی صنایع تولید کننده کالاهای مصرفی به سمت صنایع غیرمصرفی هدایت میشود؛
نمونه‌اش صرف سی میلیارد دلار منابع مالی ایران در صنایع اتمی و یا مصرف میلیاردها روبل در صنایع فضایی شوروی.

حکومت اقتدارگرا در عرصه اقتصاد دنبال انحصار و نابود کردن رقابت است.
حکومت از صنایع و اقتصاد کشور در درجه اول فرمانبری از برنامه‌هایی را میخواهد که نه بر اساس قوانین طبیعی بازار آزاد که بر اساس خدماتشان به اهداف سیاسی حکومت طراحی و به آنها ابلاغ شده.
در نظام اقتدارگرا، ایده های دستوری میتواند به هر روندی که نشانی از رونق اقتصادی و صنعتی در آن باشد پایان دهد.

مائو دو بار با ایده‌ تحول کشاورزی از طریق صنعت، موجب توقف رشد اقتصادی چین در دهه های پایانی حکومتش شد. چنین ممالکی به هیچ قشری اجازه رشد نمیدهند .

قدرتِ ابداع و نوآوری که موتور محرکه رشد صنعتی است در محیط بسته رو به ضعف میگذارد.
تحت اقتصاددولتی رابطه طبیعی میان مشتری و صنعتکار مختل میشود و میل و اولویت مشتری به هیچ انگاشته میشود. بخش خصوصی از ترس نقض حق مالکیت خصوصی اش جرئت ورود به عرصه تولید را ندارد.

صنعتکاران به هیچگونه آمار اقتصادی و صنعتی، که برای کار خود به آن نیاز ضروری دارند،دسترسی ندارند. کارخانه های اتومبیل سازی و فولاد سازی به جای خدمت به نیازهای مردم در واقع محملی هستند برای خدمت به سیستم حامی پروری.

بنابراین می‌توان موشک نقطه زن ساخت اما نمیتوان یک ماشین استاندارد که در هر صد کیلومتر پنج لیتر بنزین بسوزاند، تولید کرد.

@karkhone
963 views18:52
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 21:31:01
امروز زاکربرگ اعتراف کرد FBI در جریان انتخابات ریاست‌ جمهوری ۲۰۲۰ از آنها خواسته تا هرگونه اطلاعات و گزارش مربوط به لپ تاپ هانتر بایدن رو سانسور کنند. آنها هم طوری الگوریتم ها را تنظیم کردند که اطلاعات و‌گزارش های مربوطه دیده نشود.

@karkhone
1.0K views18:31
باز کردن / نظر دهید
2022-08-23 22:28:57 فولاد مبارکه، فولاد در ژاپن، فولاد در آمریکا یا فولاد در چین؟


|محمدرضا اسلامی

پیش از پرداختن به بحث فولاد مبارکه ضروری است که نگاهی داشته باشیم به اینکه اساسا جایگاه ایران در صنعت فولاد دنیا در کجاست؟ و کشور در چه جایگاه جهانی قرار می گیرد؟

ایران در فولاد کجاست؟ و مبارکه کجاست؟

فولاد، یک محصول اساسی در توسعه کشورها محسوب می شود و هر کشوری برای قرارگیری در مسیر توسعه، نیاز جدی به فولاد در صنایع مختلف و طرحهای زیربنایی دارد.

صنعت فولاد جزء "صنایع مادر" محسوب می شود . امروز در جهان میزان تولید فولادِ یک کشور ارتباط مستقیمی با توسعه داشته و بسیاری از صنایع کشورها وابستگی شدید به فولاد دارند.

انجمن جهانی فولاد در بروسل بلژیک قرار دارد و همه ساله گزارش تولید کشورها را منتشر می کند.
گزارش زیر مربوط به تولیدات سال گذشته است:
(واحد برآورد تولید فولاد، «میلیون تُن در سال» است)

تولید فولاد در سال 2021:
ایران: 28 میلیون تن
آمریکا: 85 میلیون تن
ژاپن: حدود 100 میلیون تن
چین: کمی بیش از 1000 میلیون تن!

نکات گزارش:
یعنی تولید فولاد ژاپن حدودا 4 برابر ایران است و تولید فولاد چین بیش از 10 برابر ژاپن است.
نکته جالب دیگر در این گزارش اینکه تولید فولاد ترکیه حدودا برابر با تولید فولاد آلمان است (40 میلیون تن)
در روزهای پایانی سال ۹۹ فولاد مبارکه به رکورد تولید بیش از ۱۰ میلیون تُن فولاد خام دست یافت.

کمر فولاد را شکستیم
سوال اساسی اینجاست که چطور در ژاپن که نه منابع گاز هست و نه سنگ آهن (!) سالانه 100 میلیون تن فولاد تولید می شود؟ (این لینک) و سوال دیگر اینکه چطور در چین که 10 برابر ژاپن فولاد تولید می شود مسئله تخلفات مالی و اختلاس و... در چنین صنعت عظیمی کنترل می شود؟ چطور گزارشهایی مشابه گزارش اخیر فولاد مبارکه منتشر نمی شود؟

صنعت فولاد یک صنعت قدیمی در ایران محسوب می شود و از این لحاظ در کشور غیر صنعتی ایران، این صنعت «ریشه» و بُنیه دارد.

شرکت ملی فولاد ایران در سال ۱۳۳۸ به نام شرکت ملی ذوب آهن ایران تشکیل شد. یعنی یک صنعت 63 ساله.

با کشف و اثبات وجود ذخایر عظیم گاز طبیعی کشور و توسعه روش احیاء مستقیم در دنیا، ایجاد صنایع فولاد به روش احیاء مستقیم مورد توجه قرار گرفت و شرکت ملی صنایع فولاد ایران در سال ۱۳۵۱ با هدف ایجاد واحدهای فولاد سازی به روش احیاء مستقیم تأسیس گردید.

اینکه انتشار یک گزارش مانند گزارش اخیر، چه ضربه کاری و اساسی به کمر این صنعت وارد می کند نیاز به شرح و بسط ندارد.
در چین که ده ها واحد تولید فولاد بزرگتر از فولاد مبارکه وجود دارد، قطعا اختلاف دیدگاه در برخی قراردادهای مالی/سیاستهای اداره کارخانه وجود دارد، ولی این اختلاف دیدگاهها و تخلفات از طریق کارشناسی بررسی می شود و ماجرا در «رسانه» و کفِ دست و در موبایلهای افکار عمومی حل نمی شود.

امروز در افکار عمومی چنین نقش بسته که در فولاد مبارکه 92 هزار میلیارد تومان اختلاس شده است. این تلقی عمومی وحشتناک است. ما با این کار کمرِ یکی از قدیمی ترین صنایع خود را شکستیم. سرمایه اجتماعی و آبروی ده ها مدیر و صدها مهندس ارشد یک شرکت را بردیم. کاری کردیم که یکی از موفقترین واحدهای صنعتی کشور، در افکار عمومی مترادف شود با «اختلاسگاه».

مه آفرید خسروی
حال که بحث فولاد پیش آمده ضروری است که یادی کنیم از کسی که گروه ملی صنعتی فولاد ایران در خوزستان را خرید و کارش به اعدام کشید.
مساله اساسی در کشور ما این است که میان «ادارۀ دولتی» بنگاههای بزرگ صنعتی یا «واگذاری» آنها به بخش خصوصی «بلاتکلیف» آویزان مانده ایم. ما بخش خصوصیِ قوی مانند ژاپن، آلمان نداریم؛ و وقتی که کارخانه فولاد را واگذار می کنیم حاصلش می شود مه آفرید. وقتی هم که واگذار نمی کنیم حاصلش می شود مبارکه.

نه واگذاری به «بخش خصوصی»(؟) با آن روش صحیح است و نه مفتضح کردنِ یک مجموعه دولتی به این شکل درست است.

اصلِ ماجرا این است: ما بلاتکلیفیم.

آقای طیب نیا راحت می گفت: سازمان دولتی یعنی رانت و... ولی نمی گفت که سازمانِ خصوصیِ واقعی را چطور شکل دهیم که انتهای کارش به مه آفرید ختم نشود؟

برویم و بیاموزیم
مساله این نیست که «تکنولوژیِ تولید فولاد» را بلدیم. مساله اساسی این است که ما نمی دانیم «دیگران» برای ادارۀ بنگاههای بزرگ چه کرده اند؟ ما نه ژاپن را درست می شناسیم و نه چین را. نه حتی آلمان را. با آمریکا هم که قهریم.

ما باید اذعان کنیم به اینکه نیاز داریم بیاموزیم. همیشه به دنبالِ فن آوری بوده ایم، ولی باید برویم و تلمّذ کنیم و ببینیم که در واحد فولاد سومی تومو ژاپن یا در Baowu Group چین (که 11 برابر فولاد مبارکه است) چگونه به تخلفات رسیدگی می شود؟ و چگونه حیثیتِ یک واحد صنعتی عظیم با 300 برگه کاغذ آ-چهار نابود نمی شود؟


@karkhone
2.1K views19:28
باز کردن / نظر دهید
2022-08-23 22:11:57 در برخورد با ورشکستگی بانک آنها چه می‌کنند؟ و ما چه می‌کنیم؟

| محمدمحسن میرداماد

اقتصاد آمریکا در قرن بیستم ۹ بار و در قرن ۲۱ دوبار(قبل ازکرونا) فروپاشی اقتصادی را تجربه کرده ‌است. آخرین بار در سال 2008، ورشکستگی بزرگترین بانک آمریکا (لمن برادرز) با بیش از یک قرن سابقه و ۱۲ بانک دیگر موجب شد بیش از چهار تریلیون دلار دارایی آنها صفر شود، مسکن ثلث قیمت قبل شود، بسیاری بی‌ خانمان شوند و رکود عجیبی دنیا را فراگیرد. البته تعداد بانک‌های ورشکسته (اغلب کوچک) طی دوسال به بیش از۱۶۰عدد رسید.

آنان با پژوهش و درس گرفتن از این واقعه «بازل۳» را برای بانکداری خود نوشتند.

شرکت بیمه سپرده فدرال FDIC نهادی دولتی و مستقل است که اندیشه‌اش پس از فروپاشی اقتصادی سال 1929شکل گرفت و از سال 1934در تعامل با فدرال رزرو(بانک مرکزی آمریکا)، فعالیت می‌کند.

در آمریکا، فدرال رزرو پس از ایفا به وظیفه خود در قبال بانک‌های خصوصی و دولتی در صورتی ‌که وضعیت مالی بانکی اقتضای ورشکستگی داشته باشد، مانع از آن نخواهد شد. اگرچه ورشکستگی هر بانکی به صورت ذاتی ناخوشایند است، اما شاید مزایایی برای کل شبکه بانکی از جهت جلوگیری از ایجاد رقابت‌های ناسالم (مانند بالا بردن نرخ بهره بانکی برای جذب سپرده بیشتر) به همراه داشته باشد.

بیمه و ضمانت سپرده بیش از آنکه از لحاظ اقتصادی حیاتی باشد، از جهت اجتماعی و جلوگیری از هراس بانکی و آشوب‌های مردمی برای حاکمیت هر کشور اهمیت دارد.

پرداخت خسارت بانک‌های ورشکسته چند شرط دارد؛
الف - سپرده های خرد تا سقف ۲۵۰ هزار دلار، زیرا فرض این است که سپرده گذار کلان یک آشنا به اقتصاد است و خودش باید تحقیق لازم را کرده باشد و ریسک پولش به عهده خودش است.

ب- این شرکت 6600 بانک از 6900بانک فعال در ایالات متحده را تحت پوشش خود دارد بانک‌هایی که حق بیمه می‌پردازند در شعب خود موظفند تابلویی نصب کنند که سپرده گذاران خرد از این موضوع آگاه باشند. حق بیمه پس از بازکردن حساب به صورت اتوماتیک به FDIC واریز می‌شود ریسک پول در بانک‌هایی که تحت پوشش نیستند به عهده سپرده‌گذار است.

ج-این خسارت از محل حق بیمه‌ای که FDIC متناسب با ریسک، جمع‌آوری کرده انجام می‌شود. اگر این نهاد توان پوشش سپرده‌ها را نداشته باشد، خزانه از محل درآمدهای مالیاتی و در صورت کسری بودجه با استقراض از بازار (از طریق انتشار اوراق)، تعهدات این بیمه‌گذار را برآورده خواهد کرد. در هر صورت پایه پولی و ترازنامه بانک مرکزی (به هیچ عنوان) درگیر فعالیت‌های مرتبط با ضمانت سپرده‌ها نمی‌شود.

د-شرکت بودن FDIC به این معنی است که حق بیمه‌ها باید به‌گونه‌ای تعیین شود که صرفه اقتصادی داشته باشد. بانک‌سالاری و تعارف معنی ندارد این شرکت در طول بیش از ۸۰ سال فعالیت و حتی در اوج بحران سال ۲۰۰۸، اگر چه نزدیک بود ذخیره این شرکت خالی شود، ولی این‌گونه نشد و بدون اتکا به خزانه فعالیت خود را با سودآوری معقول ادامه داده است.

ما چه کردیم؟
اولاً یک صندوق تشریفاتی به نام «صندوق ضمانت سپرده» درست کردیم که سپرده زیر۱۰۰ملیون تومان را تحت پوشش قرار دهد.

ثانیاً هیچ بانکی بیمه سپرده‌اش را پرداخت نکرد و بانک مرکزی هیچ کاری نکرد!
بانک‌سالاری یعنی این!!!

ثالثاً زمانی هم که صندوق های مالی و اعتباری ورشکست شدند به سپرده گذاران زیر یک میلیارد تومان؟!!! (ودر مواردی بالاتر از یک میلیارد تومان) از پایه پولی، یعنی جیب همه ملت ایران، درست وسط بحران ارزی (خرداد-تیر۹۷) ۳۵ هزار میلیارد تومان پرداخت کردیم!!!!

از همه جالب‌تر استدلال سخیف سپرده گذارا ن بود که مجوز بانک مرکزی را بهانه می‌کردند!
مگر این همه شرکت(مانند ارج)، که ورشکست شدند از وزارت صنایع، وزارت بهداشت، وزارت کار، تأمین اجتماعی، سازمان استاندارد و... مجوز نداشته‌اند؟ چه کسی خسارت ورشکستگی آنها را به سهام‌داران وسرمایه‌گذاران پرداخت کرد؟

آیا فقط مجوز بانک مرکزی کافی بود یا باید ازخود می‌پرسیدید در اقتصاد راکدی که هیچ فعالیت اقتصادی سود نمی‌کند و همه درحال ورشکستگی هستند، از کجا یک مؤسسه اعتباری دو برابر بانک سود می‌دهد؟

@karkhone
1.4K views19:11
باز کردن / نظر دهید