Get Mystery Box with random crypto!

اینا خونواده‌ی منن. اینجا مراسم چهلم مادربزرگمه و عکس رو نمی‌د | کسرا بختیاریان

اینا خونواده‌ی منن. اینجا مراسم چهلم مادربزرگمه و عکس رو نمی‌دونم کی گرفته. قبلش همه گریه کرده بودیم و اینجا تصمیم گرفتیم لبخند بزنیم. توی تالار هم یه سوتی دادم و پاکت سیگارم جلوی بابا و کل مردای فامیل افتاد زمین که وسط گریه همه رو به خنده وادار کرد. صحنه‌ی بسیار عجیبی بود در نوع خودش. پسرخاله‌ها حتی رفتن فیلم اون تیکه رو از دوربین هتل در بیارن که طرف گفته بود وا بدید. خیر سرتون عزادارید. دلقک بازی در نیارید.
کیمیا رو که احتمالا می‌شناسید. مهربونه. دیروز خواب بودم که دیدم یکی بالاسرم داره می‌گه «قربونت برم که انقد قشنگ خوابیدی» و من انقدر گیج خواب بودم که ازش نپرسیدم مگه زشت خوابیدن هم داریم اصلا؟! چجوری می‌شه آدم قشنگ بخوابه!؟ چی می‌زنی اصلا؟!
مامان مهم‌ترین رفیق منه. خیلی خیلی کم پیش میاد با هم دعوا کنیم. آخرین بار سال دوم راهنمایی دو روز با هم حرف نزدیم. بابا اومد گفت بسه دیگه مسخره‌بازی در نیارید. ما هم دیگه مسخره‌بازی در نیاوردیم. تنها درخواست از طرف بابا بود که به طور کامل انجام شد. نامبرده در بقیه‌ی موارد توفیق خاصی نداره و من هنوز همون گهی‌ام که بودم متاسفانه:)))
بابا. مهربون، مردم‌دار، زحمت‌کش و قدرندیده. زبون هم رو زیاد نمی‌فهمیم. معتقده من آنرمالم و کیمیا نرماله. درست هم معتقده. وجه اشتراک‌مون پرسپولیس و ادبیاته. اصلا من علاقه‌م به این دو موضوع رو مدیون بابام. سال هشتاد و سه توو تراس خوابیده بودیم بغل هم که من تشنج کردم. ترسیده بود و گریه می‌کرد. زنگ زد اورژانس و... . هیچ وقت به روش نیاوردم ولی اون گریه‌ها از ذهنم پاک نمی‌شه. بابا خشن‌ترین برخوردش با خونواده اینه که بعد دعوا بره توو اتاق بالای خونه و به کارای بدش فکر کنه. شایدم به کارای بد ما. خلاصه این‌که تا حالا زیاد بهش نگفتم ولی خیلی دوسش دارم.
دیدم این روزا بحث قتل‌های این مردک دیوانه و همسر دیوانه‌ترش باعث شده با بابامامان‌ها زیاد شوخی کنیم. دیدم وقتشه جدی باشم. دیدم دوسشون دارم این جماعت رو. شما هم دوسشون داشته باشید. حیف‌ان. گنج‌ان. نایاب‌ان...!