تحول عصیان در جهان: شکل و ماهیت جدید انقلابهای مدنی مارک با | 📶درسگفتارهای جامعه شناسی
تحول عصیان در جهان: شکل و ماهیت جدید انقلابهای مدنی
مارک بایسینگر
خیزشهای بهار عربی، انقلابهای رنگی و مخملی در جمهوریهای شوروی سابق و اروپای شرقی، هم نظامهای سیاسی مستقر در این کشورها را با چالشی جدی روبرو کرد، و هم نظریههای کلاسیک انقلاب را زیر سوال برد. نظریههای کلاسیکِ جامعهشناسی، مانند نظریههای مارکسیستی یا نظریهی تدا اسکاچپول (۱) یا چارلز تیلی (۲)، انقلاب را از طریق کنش تودهای خشونتآمیز تعریف و تحلیل میکردند. اما این جنبشها عموما از تاکتیکهای اعتراضی غیرمسلحانه و مسالمتآمیز استفاده کردند. همچنین برخلاف انقلابهای کلاسیکی مانند انقلاب روسیه و چین، این جنبشها ایدئولوژی منسجمی نداشتند و توسط یک سازمان انقلابی (مانند بولشویکها در روسیه یا حزب کمونیست چین) نیز رهبری نمیشدند. علاوه بر این، برخلاف دیدگاه کلاسیک دربارهی انقلاب که به بحران بینالمللی اهمیت ویژهای میدهد، جنبشهای اخیر در کشورهایی برخاسته که دولت دچار یک بحران بینالمللی نیست. بهطور خلاصه درک کلاسیک از انقلاب مردمی برای تحلیل جنبشهای نوین جواب نمیدهد. باوجود تحول ماهوی انقلابها در طی قرن بیستم، و حالا قرن بیست و یکم، نظریههای انقلاب همچنان متصلب باقی ماندهاند و در نتیجه در مفهومپردازی و تبیین خیزشهای انقلابی اخیر به نسبت ناکام بودهاند. مارک بایسینگر، استاد علوم سیاسی در دانشگاه پرینستون، در کتاب جدیدش «شهر انقلابی: شهریشدن و تحول جهانی عصیان» به رویارویی با این چالش پرداخته است. برای نخستین بار، او یک مجموعهی دستهاول از دادههای تمامی حرکات انقلابی از سال ۱۹۰۰ میلادی تا کنون را جمعآوری کرده است. با تحلیل این دادهها، بایسینگر نشان میدهد که انقلابها هم در فرم و هم در محتوا دگرگون شدهاند. او نظریهی جدیدی در تبیین شکلگیری انقلابها، توفیق، و نتایج آنها ارایه میکند. چهار دهه پیش، کتاب مهم تدا اسکاچپول، دولتها و انقلابهای اجتماعی، بابی جدید در نظریه و مطالعات انقلاب گشود؛ کتاب جدید بایسینگر نیز با ارزیابی کمی و آماری، وسعت نظری، و قدرت تحلیلی مقامی همسنگ کتاب اسکاچپول دارد و گشایندهی درهای جدیدی به مطالعات انقلاب خواهد بود.
تعریفی جدید از انقلاب
بایسینگر ابتدا تعریفی جدیدی از انقلابها عرضه میکند: «محاصرهی تودهای یک دولت مستقر با هدف به زیر کشیدن نظام و ایجاد تغییرات سیاسی و اجتماعی بنیادین.» این تعریف نسبت به تعاریف کلاسیک شمول بیشتری دارد و نتیجهی حرکت انقلابی را در تعریف داخل نمیکند. یک حرکت انقلابی نتایج مختلفی میتواند داشته باشد: ممکن است سرکوب شود، ممکن است از راههای خشونتآمیز یا مسالمتآمیز دولت را به زیر بکشد، و یا ممکن است منجر به کودتا یا تغییرات دیگر مانند اصلاحات در نظام حاکم شود. در تعریف کلاسیک تنها حرکتی انقلاب محسوب میشود که موفق باشد. اما از نظر بایسینگر، این که چه چیزی انقلاب محسوب میشود را نباید بر اساس علل یا نتیجهی حرکتها تعریف کرد. این پرسشی تجربی است که نیازمند بررسی حرکتهای انقلابی فارغ از سرانجامشان است. مجموعه دادههای بایسینگر شامل بیش از ۳۰۰ حرکت انقلابی در کشورهای مختلف از ابتدای قرن بیستم تاکنون میشود. برای هر اپیزود انقلابی اهداف انقلاب ، تاکتیکهای انقلاب، مکان، و تاریخ انقلاب ثبت شده است. با تکیه به این داده و همچنین تمرکز بر بعضی از موارد مانند انقلاب نارنجی (۲۰۰۵) و انقلاب میدان (۲۰۱۴) در اوکراین، و انقلابهای مصر و تونس (۲۰۱۱) در کنار مواردی دیگر، بایسینگر به بررسی و تحلیل انقلابها در بیش از یک سدهی اخیر میپردازد.
تحول تاریخی اپیزودهای انقلابی
در یک قرن اخیر انقلابها دچار چه تحولات مهمی شدهاند؟ برای تشریح تحول انقلابها بایسینگر روی دو تمایز اساسی در انقلابها انگشت میگذارد: اینکه انقلابها خصلت روستایی و شهری داشتهاند، و اینکه انقلابها ویژگی اجتماعی یا مدنی داشتهاند. منظور از انقلابهای اجتماعی انقلابهایی هستند که تنها به دنبال تغییر نظام سیاسی حاکم نبوده و سراغ متحولکردن ساختار طبقاتی اجتماعی و فرهنگی در تمامی شوؤن کشوری رفتهاند. انقلابهای سوسیالیستی در روسیه، چین، و کوبا نمونههایی از این انقلابها هستند. نظریههای کلاسیک انقلابها، مانند کتاب اسکاچپول، متمرکز بر تبیین و توضیح این انقلابها بودهاند. این انقلابها اغلب خصلتی روستایی داشتند، در جوامعی اتفاق میافتادند که کشاورزی مهمترین بخش اقتصاد کشور بود و برای همین دهقانان نقش مهمی در پیشبرد انقلاب داشتند. همچنین این انقلابها عموما از روشهای مسلحانه استفاده میکردند که گاه منجر به جنگ داخلی میشد.