دوست واقعی... مردی گوسفندی ذبح کرده و آن را کباب نمود. به برا | کلبه آرامش ذهن
دوست واقعی...
مردی گوسفندی ذبح کرده و آن را کباب نمود. به برادرش گفت برو و دوستان و نزدیکان را بگو که بیایند تا با هم این گوسفند را بخوریم.
برادرش رفت و در بین دهکده صدا کرد: آی مردم کمک کنید، خانه ما آتش گرفته است. تعدادی اندکی برای نجات دادن آن ها آمدند. وقتی به خانه رسیدند، با کباب گوسفند و نوشیدنی های رنگارنگ پذیرایی شدند. برادرش آمد و دید که کسانی دیگری آمده و گوسفند کباب شده را خورده اند.
از برادرش پرسید: چرا دوستان و نزدیکان را صدا نکردی؟ برادرش گفت: این ها دوستان ما و شما هستند. کسانی که شما آنهارا دوست وخویشاوند میپنداشتید، حتی حاضر نشدند تایک سطل آب هم روی خانه شماکه آتش گرفته بود بیاندازند.
خیلی ها هنگام کباب و گوسفند دوستان آدم هستند. وقتی خانه آتش گرفت، یک سطل آب حتی روی خاکستر تان هم نخواهند ریخت.