Get Mystery Box with random crypto!

درود بر اصل تردید ناپذیر عدم قطعیت هایزنبرگ (یک ویرایش جدید، خ | فلسفیدن

درود بر اصل تردید ناپذیر عدم قطعیت هایزنبرگ (یک ویرایش جدید، خیلی جدید)

تو ‌مطمینی کسی که دستت را گرفت و نفس های اخر را می کشید خود مامان بود؟
تو‌مطمینی آن کسی که دیگر نفس نکشید و خیره به چشمانت نگاه کرد و تو پلک هایش را با دست خودت بستی مامان بود و هیچ کس دیگر؟
مطمینی کسی که روی تخت گذاشتند و از پله ها به سختی پایین بردند و سوار آن آمبولانس منحوس کردند جسم بی جان مامان بود؟
آن کس که تنش را در غسالخانه شستند؟
آن کس که در کفن پیچیده شده بود و بر سرش نماز میت خواندند؟
آن کس که در گور گذاشتند؟
کفن را باز کردی و با دقت نگاه کردی؟
خود خودش بود؟
مطمینی؟
آن کس که خروارها خاک بر نعشش ریختند؟
مطمینی که وقتی سنگ قبر را گذاشتند و کار دیگر تمام شد
آن کس که ان زیر ماند، برای همیشه ماند، مامان بود؟
از کجا این قدر مطمینی؟چه طور می شود این قدر مطمین بود؟
مگر اصل عدم قطعیت هایزنبرگ را نخوانده ای، یا قبول نداری؟
این یک اصل علمی است، یک اصل مسلم علمی.
اصلا تو از کجا می دانی این یکی از آن کلک های همیشگی مامان نیست؟
شاید برای این که چند ماهی برود سفر و خوش بگذراند، تنهایی،
آلمانی، فرانسه ای، ایتالیایی، جایی.
شاید این یک بار خواسته است یواشکی جیم شود و یکهویی هم پیدا شود.
می دانی که چه قدر با هوش و شوخ طبع است.
شاید همین حالا یکدفعه در خانه را بزند و بگوید یه هایتان کو.#
ممکن نیست؟
در این دنیا هر چیزی امکان دارد به خصوص درباره مامان.
مثلا همین حالا ، همین حالا زنگ خانه من به صدا درامد،زنگ خانه من، که هیچ وقت خدا به صدا در نمی اید، ان هم این وقت شب.
این وقت شب، زنگ خانه من، این وقت شب؟ دیدی گفتم.
پس درود بر اصل تردیدناپذیر عدم قطعیت هایزنبرگ.
درود و صدها درود….

#به لهجه کرمانشاهی یعنی کجا هستید با کمی لحن طلبکارانه

کاظم موتابیان

https://t.me/mylastpoems