_بیا جلو دختر... با استرس کمی جلو رفتم که گفت: _گفتی دختر جمی | 🖤Kɛɛρ łα∂y💋
_بیا جلو دختر...
با استرس کمی جلو رفتم که گفت:
_گفتی دختر جمیلهای؟ اسمت چیه؟؟
سرم رو پایین انداختم و گفتم:
_جانان...
اخمی کرد و با لاتی گفت:
_ننت میدونه اومدی خودتو حراج کنی؟؟
_مرده...
روی زمین درازم کرد و لای پاهامو باز کرد
دستی لای پره های بهش..تم کشید و از هم بازشون کرد...
https://t.me/+8EhQ03rArA04OTBk
https://t.me/+8EhQ03rArA04OTBk
دختره رو معاینه میکنه و مجبورش میکنه زیر خواب یه....