#تلنگر_۱
جرقه های زندگی
یک روز صبح با صدای استارت ماشینی از خواب بیدار شدم. استارت مداوم بود و جرقه ها زیاد و مایع قابل احتراق؛ اما با این وصف حرکتی نبود و پیشرفتی نبود.
من به یاد جرقه هایی افتادم که در زندگی خودم مدام سر میکشیدند. و به یاد استعدادهایی افتادم که قابل سوختن بودند. و به یاد رکود و توقفی افتادم که با این همه جرقه و استعداد گریبان گیرم بوده است.
در این فکر رفتم که ببینم نقص از کجاست که شنیدم راننده می گوید باید هلش داد. هوا برداشته است. و همین جواب من بود.
هنگامی که هواها وجود مرا در بر میگیرند و دلم را هوا بر می دارد، دیگر جرقه ها برایم کاری نمی کنند و اگر می خواهم به راه بیافتم باید هلم بدهند و ضربه ام بزنند و راهم بیندازند تا آن همه استعداد راکد نماند.
مسوولیت و سازندگی، ج ۱، ص ۱۰۹
تهیه شده در کمیته پژوهشی و کمیته هنری دبیرخانه عفاف و حجاب دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه
شهریور ۱۴۰۱
#عین_صاد
#دبیرخانه_عفاف_حجاب
اینستاگرام مفدا کرمانشاه
https://instagram.com/kermanshah.mefda
@kermanshah_mefda