Get Mystery Box with random crypto!

#حکایت روزی ملا نصرالدین به یک مهمانی دعوت شد ولی از آنجا | کتابدونی

#حکایت


روزی ملا نصرالدین به یک مهمانی دعوت شد ولی از آنجا که لباس کهنه ای به تن داشت او را به داخل خانه راه ندادند .

ملا ناراحت به خانه باز می گردد، لباس گران قیمتی را تهیه کرده و آنرا بر تن می کند و دوباره به همان مهمانی می رود.

اما این بار با عزت و احترام با او برخورد می شود و او را بر صدر مجلس می نشانند. ملانصرالدین از این تغییر ناگهانی رفتار خنده اش می گیرد و آستین لباسش را بیرون می کشد و می گوید :"آستین نو بخور پلو"،" آستین نو بخور پلو".

صاحب خانه از این رفتار او متعجب می شود و می گوید :برادر این چه کاری است که می کنید!!.

ملا می گوید :من همانی هستم که با لباس کهنه آمدم ولی مرا به داخل راه ندادند . حالا که لباس نو بر تن کردم این همه احترام می بینم پس احترام بخاطر لباس نو من است نه بخاطر من پس لباسم باید به جای من غذا بخورد.


@ketabdooni