Get Mystery Box with random crypto!

داستان شب شش یا هفت ساله که بودم دست چک پدرم را با دفتر نقا | 💣 کانال‌ خبر فوری‌ ساری 💣

داستان شب

شش یا هفت ساله که بودم دست چک پدرم را با دفتر نقاشی‌ام اشتباه گرفتم و تمام صفحاتش را خط خطی کردم.

مادرم خیلی هول شده بود، دفترچه را از دست من کشید و به همراه کت پدرم به حمام برد.

آخر شب صدایشان را می‌شنیدم، حواست کجاست زن؟ میدانی کار من بدون آن دفترچه لنگ است؟ می‌دانی باید مرخصی بگیرم و تا شهر بروم؟ میدانی چقدر باید دنبال کارهای اداری‌اش بدوم؟ صدای مادرم نمی‌آمد، میدانستی و سر به هوا بودی؟ بازهم صدای مادرم نمی آمد.

سال‌ها از اون ماجرا میگذرد، شاید پدرم اصلا یادش نیاید چقدر برای دوباره گرفتن آن دفترچه اذیت شد، مادرم هم یادش نمی‌آید چقدر برای کار نکرده‌اش شرمندگی کشید.

اما من خوب یادم مانده است که مادرم آن شب سپر بلای من شد، تا آب در دل من تکان نخورد.
خوب یادم مانده است...

تنها کسی که قربانت شوم‌هایش واقعیست اسمش مادر است.

کانال خبر فوری ساری
@KhabarForiSari