Get Mystery Box with random crypto!

بیست سال بعد روزگار جوری چرخیده که دیگر خیلی دیربه‌دیر فرصت می | Khabgard | خوابگرد

بیست سال بعد
روزگار جوری چرخیده که دیگر خیلی دیربه‌دیر فرصت می‌کنم سایت خوابگرد را به‌روز کنم و سرزدنم هم بیشتر برای جستن چیزی از توی آرشیو غارمانندش است. پریروزها رفیقی پیام داد که خوابگرد بالا نمی‌آید، چیزی شده؟ درست می‌گفت. پیام دادم به دوستی که میزبان فنی خوابگرد است. نوشت: مشکل از دامین است که منقضی شده؛ بیست‌سالگی دامین خوابگرد مبارک!

آدم بیست‌ساله جوان است و پرانرژی و تازه اول راه. وبلاگ بیست‌ساله اما، به‌خصوص در دنیای پرغوغای شبکه‌های اجتماعی، اگر نگویم پیر، به آدمی میان‌سال می‌ماند؛ نزدیک به همان جایی که دیگر فشار آمده به چند جا. اگر خوابگرد قبلاً بچه‌ام بود، حالا انگار برادر هم‌سال خودم است؛ کمی خسته و تا حدی مستهلک ولی با کله‌ای پر از خاطره و ماجرا و حرف و نکته.

در این بیست سال ـ که البته عمر دامین است و اصل خوابگرد ۲۱ ساله است ـ شلنگ‌تخته زیاد انداخته‌ام و لگد هم زیاد پرانده‌ام و بزِگله‌وار زیاد سعی کرده‌ام جلوجلو بروم و دالانگ‌دولونگ کنم؛ همه هم زیر عنوان «نگاه انتقادی به فرهنگ و هنر و ادبیات». اما در کشوری که به‌لطف استیلای لجن‌طور حکومت استبدادی حتا خوابیدن هم یک امر سیاسی است، سیاست در همه‌ی این بیست سال از در و دیوار خوابگرد همیشه بالا رفته و نه‌تنها راه دررو نداشته که هر روز هم سیاسی‌تر از دیروز.

خوابگرد در دامینش کمی خسته است و به پت‌پت افتاده ولی خوشحال است که در همه‌ی این بیست سال توانست هم استقلالش را حفظ کند و به هیچ کس و هیچ جا باج ندهد، هم ایده‌های بسیار طرح کند و راه بیندازد و پیش ببرد؛ از مسابقه‌های ادبی و فعالیت‌های ضدسانسور بگیر تا راه‌اندازی وب‌سایت «هفتان» تا آموزش عمومی در قالب «مزخرفات فارسی» تا داستان‌های بی‌ویرایشِ اعتراضات قدیم و جدید تا انبوهی یادداشت فرهنگی و نیز مطالبی در معرفی و مرور و نقد آثار هنری از سینما تا موسیقی، که جمع آن‌ها تا کنون به نزدیک ۲۵۰۰ مطلب رسیده است.

با همه‌ی آن‌چه به‌خصوص در بیش از دو دهه‌ی اخیر در کنار هم از سر گذرانده‌ایم، اعتراضات #زن_زندگی_آزادی ما را و ایران را به دنیای پیش و پس از خود تقسیم کرده است. در چندین ماه اخیر تلاش کردم از زادورود خوابگرد در توئیتر و اینستاگرام و تلگرام استفاده کنم تا بازتاب‌دهنده‌ی بخشی از این اعتراضات باشم، هرچند اعتراف می‌کنم که اینستاگرام و توئیتر شبکه‌های محبوب من نیستند و تلگرام را جور دیگری دوست داشته‌ام و دارم.

خوابگرد در دامینش همچون همیشه هر وقت برادرِ بزرگش که خودِ پرمشغله‌‌ام باشم فرصت کند، به انتشار مطالبی به‌روال قبل ادامه خواهد داد، در تلگرام اما، هم در زمین فرهنگ و هنر و ادبیات و هم در زمین سنگلاخ و پرتیغ سیاست، همچنان پابرهنه شلنگ‌تخته خواهد انداخت.

قبلاً گفته‌ام، باز هم می‌گویم خوابگرد تاریخِ زندگی شبانه‌ی من است که در آغوشِ خودِ او می‌گذرد؛ گاهی به لبخند، گاهی به شوق، گاهی به خستگیِ مفرط، گاهی به خشم، گاهی به اشک و اندوه، و بسیار به فکرکردن «برای» نوشتن و فکرکردن «با» نوشتن؛ اما همواره به بیداری.

و آخر این‌که خوابگرد خوابگرد نمی‌شد و خوابگرد نمی‌ماند اگر این دوستان را کنارم نداشتم، هرچند سال‌هاست، به‌لطف همان لجن‌های مردم‌خوار، از دیدار رویشان محروم مانده‌ام: نوید خادم، دامون مقصودی، شاهین کاظمی، جاویدان کاظمی، محمد شادمانی، محمدحسن شهسواری، شیما زارعی و آرمان ریاحی.
.
و سپاس‌گزارم از همه‌ی مخاطبان قدیم و جدید خوابگرد که به هوای آن‌ها ایستادم و ایستاده‌ام هنوز.

رضا شکراللهی
@KhabGard