2022-08-14 10:07:34
پام درد میکند از بس رقصیدمپارههایی از مصاحبهی مشترک زود دویچه با سلمان رشدی و دانیل کِلمَن در سال ۱۳۹۷، ترجمهی حبیب حسینیفرد:
زوددویچه: آیا در عرصهی نویسندگی موفقیت میتواند فسادآور باشد؟
کلمن: بهترین نظری که من در این باره از یک نویسنده خواندم، از ای.ال. دکتروف بود. او گفته است اگر بهعنوان نویسنده هیچ موفقیتی نداشته باشی، برای نویسندگی تو بسیار بد است. موفق هم بوده باشی، باز هم برای نویسندگی تو بد است. یعنی هر دو حالتش برای نویسندگی خوب نیست!
رشدی: تا آنجا که به عدم موفقیت برمیگردد، حرف دکتروف درست است. رمان اول من را هر کس خواند، از آن بدش آمد. دو متن داستانی بعدی را هم خودم بهقدری بدم میآمد که به کسی ندادم بخواند. بعداً رمانی نوشتم که منتشر شد و چنگی به دل کسی نزد.
بالأخره با پنجمین رمان یعنی «بچههای نیمهشب» بود که من به موفقیت رسیدم (در ایران با ترجمه مهدی سحابی، در سال ۱۳۶۴ برنده جایزهٔ بهترین رمان خارجی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد).
کلمن: ولی تو نیازی به مبارزه و نیرو گذاشتن برای موفقیت نداشتی. بعدتر فتوای آیتالله خمینی سبب شد که نامت هر روز در خبرها باشد و خودت و کتابهایت مطرح باشید. بهعبارتی، تو بهرغم تهدید فتوا ترجیح دادی که نویسنده بمانی و من برای این تصمیمت احترام زیادی قائلم.
رشدی: من در دوران صدور فتوا نوشتن افسانهای را شروع کردم که کمک زیادی به وضعیت روحی من کرد. قبل از فتوا من به پسر دهسالهام قول داده بودم که کتابی برایش بنویسم. امروز میدانم که کتاب «هارون و دریای قصهها» بیش از همهی کتابهای من در میان خوانندگان محبوب است. در کتابخوانیهایی که شرکت میکنم اغلب حاضران دربارهی این کتاب با من صحبت میکنند. بهعبارتی، این ظاهراً پرکششترین و پرشوروجوشترین کتاب من است،؛ آن هم در حالی که در بدترین ایام زندگیام آن را نوشتم.
زود دویچه: آقای رشدی، شما جملهای را روی میزتان گذاشتهاید با این عبارت که «نوشتن یعنی نامیراشدن، آن هم از این طریق که هر روز زندگیات را مسموم کنی و هدر دهی».
کلمن: این را تو گفتی سلمان؟
رشدی: نه، نمیدانم کی گفته، شاید گوته. البته این جمله در دوران داغ صدور فتوا روی میز من بود.
کلمن: به هر حال حرف نادرستی است. من میتوانم بگویم که هرکس که از راه نویسندگی زندگیاش بچرخد، دلیل کمی برای شکوه و شکایت دارد. آدم رئیس خودش است، برای بچههایش وقت دارد و در مجموع شغلی که ما داریم بهمراتب بهتر است از یک کار اداری یا... در مجموع نویسندهبودن مزیت بزرگی است.
رشدی: من هم سال ۱۹۸۱، با موفقیتی که «بچههای نیمهشب» برایم آورد، از کاری که در یک مؤسسه تبلیغاتی داشتم آمدم بیرون و به پشت سرم هم نگاه نکردم. از آن روز همان زندگیای را که میخواستم بهش رسیدم. هفت سالی راحت بودم تا انتشار کتاب «آیات شیطانی» و ماجرای صدور فتوای آیتالله خمینی پیش آمد و برای من سالهای فاجعه فتوا بود، در زیر ترس و نگرانی از جان خویش و کسانی که دستاندرکار انتشار آثار من بودند.
ولی آن سالها هم گذشت و دوباره سالهای خوب رسیدند، یعنی سالهایی که من مقیم نیویورک شدهام. در سالهای ابتدای صدور فتوا برایم قابلتصور نبود که به سن هفتادسالگی برسم. و خب، ژوئن پارسال که جشن هفتادسالگیام را جشن گرفتیم، کل شب را رقصیدم بهگونهای که پای راستم هنوز هم از آن شب آسیب دیده و کاملاً خوب نشده است.
کلمن: من هم در آن جشن بودم. آن جشن صرفاً جشن هفتادسالگی تولد یک نویسندهی بزرگ نبود بلکه جشنی بود برای بقای انسانی که آیتالله خمینی، از مردان سرشناس و پرنفوذ جهان، فتوا داد که او نباید به هفتادسالگی برسد. ولی این سال و این روز آمد و...
@KhabGard
12.4K views07:07