Get Mystery Box with random crypto!

Khabgard | خوابگرد

آدرس کانال: @khabgard
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 19.70K
توضیحات از کانال

برای بازنشرِ مطالبِ سایتِ خوابگرد
و مطالبِ دندان‌گیرِ دیگر جاها | رضا شکراللهی
https://twitter.com/khabgard
سایت: http://khabgard.com
ایمیل: info@khabgard.com
‌‌‌

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

2


آخرین پیام ها 46

2022-08-28 22:09:02 عاشقیت در قاهره

امیرحسن چهلتن در رمان تازه‌ی خود با نام «عاشقیت در قاهره» که به آلمانی منتشر شده بار دیگر نقبی به تاریخ معاصر ایران و خاورمیانه زده است.

شخصیت محوری در رمان جدید چهلتن یک دیپلمات ایرانی حدوداً ۵۰ ساله است که سال ۱۹۴۷ با مأموریت‌های چندگانه سفیر ایران در قاهره می‌شود.

دیپلمات ایرانی که تا آخر رمان بی‌نام می‌ماند، مأموریت دارد که فوزیه، خواهر پادشاه مصر را، که از سال ۱۹۳۹ همسر محمدرضاشاه است و حالا دو سالی است به قهر پیش خانواده‌اش برگشته، برای آشتی به تهران برگرداند، در حالی که فوزیه خواهان طلاق است.

مأموریت دیگر سفیر این است که ترتیب انتقال جسد رضاشاه را به ایران بدهد که سه سال پیش در آفریقای جنوبی درگذشته و پیکرش حالا در قاهره نگهداری می‌شود و به‌نوعی گروگان رضایت دربار ایران به طلاق فوزیه است.

احیای رابطه میان ایران و عربستان که حالا چهار سالی است قطع شده نیز مأموریت سوم سفیر است.

دپیلمات البته خود هم اهل ماجراجویی‌های عاشقانه و میدان دادن به هوا و هوس است و در قاهره به سکینه، زن یهودی آمریکایی مسلمان‌شده و همسر یک پروفسور فلسفه اهل هند، دل می‌بازد.

«عاشقیت در قاهره» به زبان آلمانی و با عنوان Eine Liebe in Kairo ترجمه و منتشر شده و اطلاعی از تدارک برای انتشار آن به فارسی در دست نیست.

@KhabGard

شخصیت اصلی و ماجراهای این رمان ظاهراً برگرفته از کتاب «آدم ما در قاهره» است؛ همان یادداشت‌های قاسم غنی در ماه‌های سفارت در قاهره ۲۷-١٣۲۶ که با پیرایش و ویرایش محمد قائد در سال ١٣٩۶ منتشر شد.

کاملِ یادداشتِ حبیب حسینی‌فرد درباره‌ی رمان «عاشقیت در قاهره»

radiofarda.com/a/32002337.html
.
3.2K viewsedited  19:09
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 23:48:49 در ادامه فشارها بر سینماگران، مجید برزگر و محسن امیریوسفی تفهیم اتهام شدند

رادیو فردا مطلع شده که در ادامه فشارهای اخیر بر سینماگران ایرانی، مجید برزگر و محسن امیریوسفی پس از احضار به نهادهای امنیتی، تفهیم اتهام شده‌اند‌‌‌‌ و برای این دو فیلمساز قرار وثیقه صادر شده است.
تفهیم اتهام به این دو فیلم‌ساز در ارتباط با امضای بیانیه تفنگت را زمین بگذار انجام می‌شود که گروهی از سینماگران ایرانی در ارتباط با اعتراض‌های مردم آبادان به حادثه فروریختن برج متروپل منتشر کردند.
پس از انتشار این بیانیه، رسانه‌ها و مسئولان حکومت جمهوری اسلامی به شدت از سینماگران امضاکننده آن انتقاد کردند و خواستار پس گرفتن امضاها شدند.
در همین ارتباط محمد رسول‌اف و مصطفی آل‌احمد از امضاکنندگان این بیانیه بازداشت شدند و چند روز بعد جعفر پناهی هم که برای پیگیری بازداشت آنها به زندان اوین رفته بود، بازداشت شد. از این میان مصطفی آل‌احمد دو هفته پیش با قید وثیقه ازاد شد.
رئیس سازمان سینمایی وزارت ارشاد هفته گذشته در اظهاراتی که با حمایت وزیر ارشاد همراه بود، گفت فهرستی از سینماگران ممنوع از فعالیت، منتشر خواهد شد، و وزیر اطلاعات نیز پنج‌شنبه گذشته به افرادی که آنها را «فتنه‌گران و بیانیه‌نویسان داخلی» نامید، هشدار داده داده بود.
@babakgha
2.8K views20:48
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 17:12:37
از قدیم گفته‌اند حرفِ راست را از معلوم نبودنِ فاعل از مُنادای جمله بفهمید!

@KhabGard
3.7K views14:12
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 17:07:46
ما کی هستیم؟ این اولین پست کتاب‌فروشی سورن‌بوک در تلگرام است. پست آشنایی، پست سلام به اهالی تلگرام. سورن‌بوک از چند ماه قبل کارش را در سایت و اینستاگرام شروع کرد. اما کاربران زیادی هم هستند که فقط در تلگرام فعالیت می‌کنند. از امروز ما کتاب‌فروش آن‌ها هم هستیم.
سورن‌بوک کتاب‌فروشی آنلاین اما خودمانی و صمیمی با شماست. نه ربات است، خشک و بی‌حس. نه مغازه است، محدود و حضوری. کتاب‌فروشی محل شماست اما همیشه کار می‌کند و جواب می‌دهد... تمام تلاشمان را کرده‌ایم که کمی بهتر از گزینه‌های موجود باشیم، با شما دوست‌تر باشیم، بیشتر همراه شما باشیم، گاهی درباره‌ی کتاب‌ها گپی بزنیم، حال و احوالی بپرسیم و کنارش چند تا کتاب هم رد و بدل کنیم.

سورن‌بوک هم کتاب دارد هم کتاب‌فروش!
پس منتظر پیام شما هستیم...

@sorenbookshop
3.0K views14:07
باز کردن / نظر دهید
2022-08-24 18:33:20 منوچهر اسماعیلی یک صدا داشت و ‌ده‌ها تن با همین صدا سخن گفتند؛ منوچهر اسماعیلی ده‌ها صدا داشت و یک تن به جای همه حرف زد.

در انتهای یک مرداد تشنه صدایی خاموش شد که بخش شنیداری حافظه‌ی فرهنگی ما ایرانیان با آن ماجراها داشت؛ صدایی منعطف که گاه دریغ‌انگیز می‌شد و گاه زنهاردِه و گاهی فراموشش می‌کردیم، بس‌که توان و تبحر داشت در تیپ‌گویی!

صدای انسان دانا در زمان فترت جز صدای انزوا نمی‌تواند باشد. صدای منوچهر اسماعیلی صدایی بود که از سکوت انزوا برمی‌خاست. ایرانیان این را خوب می‌فهمند؛ صدایی که از سکوت می‌گریخت...

@KhabGard

روایتِ خواندنیِ آرمان ریاحی
از جادوی صدای #منوچهر_اسماعیلی

http://khabgard.com/8793
4.1K views15:33
باز کردن / نظر دهید
2022-08-23 17:23:04
روزی از زندگیِ
یک نویسنده‌ی معاصر ایرانی


در مرزِ پُر گُهرِ پارس (به‌طورِ سنتی شاهنشاهی)، نویسنده‌ی خوب نویسنده‌ای است که مُرده باشد. بنابراین، رمان‌نویسِ معاصرِ زنده و پویا بودن در صحنه‌ی ادبیِ جمهوری اسلامی ایران (آیت‌اللهی)، در چنگالِ جنگی هفت‌ساله، مقدس، خفقان‌آور و جانکاه، قطعاً آش دهن‌سوزی نخواهد بود.

توماس وُلف زمانی درباره‌ی سرزمین خود نوشته بود «مکانی است که در آن معجزه نه تنها به‌طورِ عام بلکه به‌صورتِ روزمره در پیاده‌روها به وقوع می‌پیوندد». او احتمالاً آخرِ هفته‌ی یک سال نوری را در کرمانشاه گذرانده بوده است.

در این جا، امّا، آن معجزه‌ی اساطیری ملغمه‌ای است از سَردرگمیِ سازمان‌یافته و سازمان‌دهیِ سَردرگم که نه تنها به‌طور عام واقع می‌شود بلکه در هر ثانیه‌ای در آب‌روهای تاریخِ پُرشکوهِ شش‌هزارساله جاری می‌شود...

آن‌چه خواندید مقدمه‌ی جستاری تلخ و درخشان به‌قلم اسماعیل فصیح است که سال ١٣۶۶ در فصلنامه‌ی «جهان سوم» منتشر شده بود و حالا برگردانِ فارسی آن را مجله‌ی اینترنتی «بانگ» منتشر کرده است.

@KhabGard

کاملِ جستار را در این لینک بخوانید

https://baangnews.net/10103
.
5.9K views14:23
باز کردن / نظر دهید
2022-08-18 02:12:18
دوستی نوشته بود:
گویا #محسن_محمدپور تو عمر کوتاهش خیلی کسی رو نداشت، اما حالا پسرخاله‌ی ما، دوست ما، بچه‌ی ما، فامیل ما، حداقل یک آشناست. آشنایی ما الان باهاش هیچ سودی برای محسن نداره، اما برای ما که داره.

@KhabGard

محسن را اگر در #آبان٩٨ نکشته بودند، امروز بیست‌ساله‌شدنش را شاید می‌خندید.
7.8K viewsedited  23:12
باز کردن / نظر دهید
2022-08-17 13:42:11
نکته‌ی جالب در مورد نامه‌ی وزیر ارشاد به وزیر اقتصاد در مورد نشر و کتاب‌فروشی حزب‌اللهی و رانت‌خوار «اسم» این است که نامه را خود وزارت ارشاد منتشر کرده ـ احتمالاً به‌قصد فشار به وزیر اقتصاد و بانک تجارت ـ ولی برای من یعنی اگر قبلاً این حمایت‌های رانتی را یواشکی انجام می‌دادیم، حالا دیگر بدانید و آگاه باشید که همین است که هست، تا چشم‌تان هم درآید!

@KhabGard
5.9K views10:42
باز کردن / نظر دهید
2022-08-15 14:18:18
سلمان رشدی: وقتی کسی می‌گوید «من به آزادی بیان اعتقاد دارم اما...»، من دیگر به ادامه‌ی حرفش گوش نمی‌دهم.

@KhabGard
9.7K views11:18
باز کردن / نظر دهید
2022-08-14 10:07:34 پام درد می‌کند از بس رقصیدم

پاره‌هایی از مصاحبه‌ی مشترک زود دویچه با سلمان رشدی و دانیل کِلمَن در سال ۱۳۹۷، ترجمه‌ی حبیب حسینی‌فرد:

زوددویچه: آیا در عرصه‌ی نویسندگی موفقیت می‌تواند فسادآور باشد؟

کلمن: بهترین نظری که من در این باره از یک نویسنده خواندم، از ای.ال. دکتروف بود. او گفته است اگر به‌عنوان نویسنده هیچ موفقیتی نداشته باشی، برای نویسندگی تو بسیار بد است. موفق هم بوده باشی، باز هم برای نویسندگی تو بد است. یعنی هر دو حالتش برای نویسندگی خوب نیست!

رشدی: تا آن‌جا که به عدم موفقیت برمی‌گردد، حرف دکتروف درست است. رمان اول من را هر کس خواند، از آن بدش آمد. دو متن داستانی‌ بعدی را هم خودم به‌قدری بدم می‌آمد که به کسی ندادم بخواند. بعداً رمانی نوشتم که منتشر شد و چنگی به دل کسی نزد.

بالأخره با پنجمین رمان یعنی «بچه‌های نیمه‌شب» بود که من به موفقیت رسیدم (در ایران با ترجمه مهدی سحابی، در سال ۱۳۶۴ برنده جایزهٔ بهترین رمان خارجی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد).

کلمن: ولی تو نیازی به مبارزه و نیرو گذاشتن برای موفقیت نداشتی. بعدتر فتوای آیت‌الله خمینی سبب شد که نامت هر روز در خبرها باشد و خودت و کتاب‌هایت مطرح باشید. به‌عبارتی، تو به‌رغم تهدید فتوا ترجیح دادی که نویسنده بمانی و من برای این تصمیمت احترام زیادی قائلم.

رشدی: من در دوران صدور فتوا نوشتن افسانه‌ای را شروع کردم که کمک زیادی به وضعیت روحی من کرد. قبل از فتوا من به پسر ده‌ساله‌ام قول داده بودم که کتابی برایش بنویسم. امروز می‌دانم که کتاب «هارون و دریای قصه‌ها» بیش از همه‌ی کتاب‌های من در میان خوانندگان محبوب است. در کتاب‌خوانی‌هایی که شرکت می‌کنم اغلب حاضران درباره‌ی این کتاب با من صحبت می‌کنند. به‌عبارتی، این ظاهراً پرکشش‌ترین و پرشوروجوش‌ترین کتاب من است،؛ آن هم در حالی که در بدترین ایام زندگی‌ام آن را نوشتم.

زود دویچه: آقای رشدی، شما جمله‌ای را روی میزتان گذاشته‌اید با این عبارت که «نوشتن یعنی نامیراشدن، آن هم از این طریق که هر روز زندگی‌ات را مسموم کنی و هدر دهی».

کلمن: این را تو گفتی سلمان؟

رشدی: نه، نمی‌دانم کی گفته، شاید گوته. البته این جمله در دوران داغ صدور فتوا روی میز من بود.

کلمن: به هر حال حرف نادرستی است. من می‌توانم بگویم که هرکس که از راه نویسندگی زندگی‌اش بچرخد، دلیل کمی برای شکوه و شکایت دارد. آدم رئیس خودش است، برای بچه‌هایش وقت دارد و در مجموع شغلی که ما داریم به‌مراتب بهتر است از یک کار اداری یا... در مجموع نویسنده‌بودن مزیت بزرگی است.

رشدی: من هم سال ۱۹۸۱، با موفقیتی که «بچه‌های نیمه‌شب» برایم آورد، از کاری که در یک مؤسسه تبلیغاتی داشتم آمدم بیرون و به پشت سرم هم نگاه نکردم. از آن روز همان زندگی‌ای را که می‌خواستم بهش رسیدم. هفت سالی راحت بودم تا انتشار کتاب «آیات شیطانی» و ماجرای صدور فتوای آیت‌الله خمینی پیش آمد و برای من سال‌های فاجعه فتوا بود، در زیر ترس و نگرانی از جان خویش و کسانی که دست‌اندرکار انتشار آثار من بودند.

ولی آن سال‌ها هم گذشت و دوباره سال‌های خوب رسیدند، یعنی سال‌هایی که من مقیم نیویورک شده‌ام. در سال‌های ابتدای صدور فتوا برایم قابل‌تصور نبود که به سن هفتادسالگی برسم. و خب، ژوئن پارسال که جشن هفتادسالگی‌ام را جشن گرفتیم، کل شب را رقصیدم به‌گونه‌ای که پای راستم هنوز هم از آن شب آسیب دیده و کاملاً خوب نشده است.

کلمن: من هم در آن جشن بودم. آن جشن صرفاً جشن هفتادسالگی تولد یک نویسنده‌ی بزرگ نبود بلکه جشنی بود برای بقای انسانی که آیت‌الله خمینی، از مردان سرشناس و پرنفوذ جهان، فتوا داد که او نباید به هفتادسالگی برسد. ولی این سال و این روز آمد و...

@KhabGard
12.4K views07:07
باز کردن / نظر دهید