غریبه کوچه پنجم

2022-10-07 03:29:42 و کاش با نوشتن حال منم خوب میشد باز کردن / نظر دهید

2022-10-07 03:29:42 کاش قطره آبی بودم که در اثر گرمای خورشید تبخیر میشدم و میرفتم آسمون باز کردن / نظر دهید

2022-10-07 03:29:20 روز آزادی بیاد حبس بشم تو بقلت باز کردن / نظر دهید

2022-10-07 03:29:20 داشتم فکر میکردم از کی اینم
روز دقیقی یادم نیومد ، بیخیال شدم
دنبال حال برعکس شاید جواب بده باز کردن / نظر دهید

2022-10-07 03:28:58 بی حسی و بی اهمیتی به هر چیزی خیلی بده
تقریبا امید به زندگی به صفر میل میکنه
چون چیزی برای ادامه نیست
برای چه دلیلی ، مهم نیست
وقتی کسی نذاشت که کمی حس و توجه بمونه
وقتی انقدر بی رحم میشیم و فقط خودمون در راس توجه خودمون قرار داریم
چه چیزی برای اهمیت و توجه باقی میمونه باز کردن / نظر دهید

2022-10-07 03:20:30 نگاه های بدی به پنجره میکنم انگار میخواد بره باز کردن / نظر دهید

2022-10-07 03:20:17 کی پس قراره جواب این چیزا داده بشه
تا کی قراره ادامه پیدا کنه
خستگی رو هم تا یک جایی طاقت میاره
وقتی این تار مو پاره شه دستوراتِ خودکار اجرا میشن
تا کی باید تحمل کرد این خستگی و عاجزی رو
اصلا می‌ارزه که تحمل شه؟
چیه تهش؟
دوباره به وجود اومدن اتفاقاتی برای ایجاد این عاجزی و خستگی در شکلی جدید؟ باز کردن / نظر دهید

2022-10-07 03:17:44 تو بچگی فکر میکردم مثل الانم(بچگیم) گریه نخواهم کرد تا ابد ولی جاهل بودم و نادان.
میشه مگه بعضی چیزارو دید و خیش نشه
میشه مگه شنید و خیس نشه
میشه مگه حس کرد ، زجر کشید ، سوخت ، نوشت و خیس نشه
اصلا میشه مگه انسان بود و خیس نشه
موجودی پر از بارِ روی دوش و غم و ناراحتی بود و خیس نشه
خیس نیست ولی آشنام
ولی بعضی خیس شدنا گاهی خیلی ترسناکن
اونجا فاتحه بعضی چیزا خونده میشه ، بعضی کسا ، بعضی حس ها.
تو بچگی از تاریکی شب میترسیدم ولی الان فهمیدم تاریکیِ غریبی و بی کسی‌شه که ترسناکه
بی پناهی سکوتش باز کردن / نظر دهید

2022-10-07 03:14:28 من تو عمق تاریکی منتظر نور باز کردن / نظر دهید

2022-10-07 03:14:28 خیلی غریبه امشب باز کردن / نظر دهید