ابادانیه داستانه شکارشو برا دوستش تعریف میکرده: رفتیم شکار یه پرنده دیدم تیر اولو زدم تمام کاکولش ریخت تیر دومو زدم پرهاى سینش ریخت تیر سومو زدم پرهاى زیر بالش ریخت رفیقش میگه: میگوما تو تفنگت فشنگ میذاشتى یا واجبى!!!؟ @khooroosjangi 3.6K views17:26