زن كه باشى نميتوانی موقع غمت به خيابان بروی! سيگاری آتش بزنی! | خسرو شکیبایی
زن كه باشى نميتوانی موقع غمت به خيابان بروی! سيگاری آتش بزنی! و دود شدن غمهايت را ببينی! زن كه باشى غمت را پنهان ميكنی پشت نقاب آرايشت! و با رژ لبی قرمز! خنده را برای لبهايت اجباری ميكنی! آنوقت همه فكر ميكنند نه دردی هست نه غمی .. و تنها نگرانيت پاك شدنِ رژ لبت است!! زن كه باشى مردانه بايد غم بخوری.!