Get Mystery Box with random crypto!

کلبه دوستی❤🏡

لوگوی کانال تلگرام kolbemdosti — کلبه دوستی❤🏡 ک
لوگوی کانال تلگرام kolbemdosti — کلبه دوستی❤🏡
آدرس کانال: @kolbemdosti
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 3.54K
توضیحات از کانال

@kolbemdosti3

🇮🇷🇮🇷🇮🇷
لینک کانال کلبه دوستی 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD8grqtJJ3oCQ0ujJg

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 182

2021-08-06 20:18:06
در فرانسه عطری به قیمت ۲۰۰ هزار یورو تولید میشود

علت گرانی این عطر به این دلیل است که کارشناسان با مشتری صحبت کرده که بر اساس بیوگرافی شخص از کودکی تا بزرگسالی،عطر منطبق با شخصیت اون مشتری ساخته بشه

بنظرتون یه از زندگی یه ایرانی بخان عطر بسازند چه بویی میده؟

@kolbemdosti
106 views17:18
باز کردن / نظر دهید
2021-08-06 20:17:53
شهری که فاحشه خانه ندارد،
عاشق زیاد دارد


@kolbemdosti
105 views17:17
باز کردن / نظر دهید
2021-08-06 20:17:17 حکایت !

آورده اند که عقابی بود.
بر بچه گوسفند حمله آورد و او را به چنگال صید کرده، در ربود.
کلاغی که شوق تقلید داشت، این احوال را دید.
خواست که زور خود بر گوسفندی بیازماید، و لیکن پنجه اش در پشم گوسفند چنان اسیر ماند که بیچاره خود را از آن خلاص دادن نتوانست.
شبان آمد و او را اسیر یافته، بگرفت و به خانه برد تا از بهر بازیچه به فرزندان خود دهد.
چون فرزندان شبان کلاغ را دیدند، از پدر خود پرسیدند که این پرنده چه نام دارد؟
راعی گفت این پرنده ای است که پیش از یک ساعت خود را عقاب تصور کرده بود، اکنون خوب دانسته باشد که کلاغ بیشه است حماقت پیشه.

(خلاصه): آدمی را باید که در کاری که مافوقِ استطاعت (توانایی) او باشد قدم ننهد و اگر نهد، هم از سرانجام آن نومید گردد و هم مصدر تضحیک ابنای روزگار

@kolbemdosti
213 views17:17
باز کردن / نظر دهید
2021-08-06 20:17:11 میدونی کی دنیا قشنگ بود؟!
وقتی که آدما بدون فکر حرف نمیزدن و اول جملشون رو مزه میکردن ببینن گفتنش خوبه یا نه

وقتی آدما براحتی نمیتونستن دل کسی رو بشکونن و خیلی بیخیال و راحت از جلوش رد بشن،اگه کسی نبود تهمت بزنه،اگه آدما محبت کردن رو به پای نفهم بودن آدما نمیزاشتن،هر کس هرجور که دلش می‌خواست زندگی میکرد،وقتی دلتنگ کسی میشدی همون لحظه روبروت بود

و بغلت میکرد،این دنیا جای بهتری بود وقتی که بعد از اعتماد کردن پشیمونت نمیکردن،جای قشنگی بود اگه عاشق یکی میشدی اونم عاشقت میشد،و از همه مهمتر اینکه کلی شیرکاکائو میخوردی و اصلا چاق نمیشدی.

@kolbemdosti
109 views17:17
باز کردن / نظر دهید
2021-08-06 20:17:03 من محبت میفروشم، تو محبت میخری ؟
خسته از تنهاییم ،من را به همره میبری ؟

شاعری هستم شکسته، مونس من دفترم
دفترم را میفروشم، شعرهایم میخری ؟

گاه گاهی گریه کردم، در میان شعرها
اشکهایم میفروشم، اب دیده میخری ؟

کاسه صبرم شده لبریز، از نامردمی
صبر هم من میفروشم ،تو آیا میخری؟

زخم خنجر یادگاری ،داده است دوست
یادگاری میفروشم ،زخم خنجر میخری ؟

من ندارم هیچ در دست، کلبه ای ویرانه ام
راستی هرگز نگفتی، دست خالی میخری ؟

بیکسم ، تنها رفیق من شده این خاطرات
خاطراتم میفروشم ، تو گذشته میخری ؟

میشود من را به مهمانی بری بر آسمان
زندگانی میفروشم ،عمر باقی میخری ؟

@kolbemdosti
213 views17:17
باز کردن / نظر دهید
2021-08-05 19:34:34
در این شب آرام ...
دعایتان میکنم بخیر
نگاهتان میکنم به پاکی
یادتان میکنم بخوبی
هرجا هستید
بهترین‌ها را برایتان آرزو دارم
شبی زیباو سراسر آرامش
در آغوش مهربانی های خدا داشته باشید

شبتون بخیر و سرشار از آرامش

@kolbemdosti
195 views16:34
باز کردن / نظر دهید
2021-08-05 19:33:55
وقتی میگن به قد و هیکل نیست یعنی این

@kolbemdosti
181 views16:33
باز کردن / نظر دهید
2021-08-05 19:33:44
خنداندن افراد موجب فراموشی
مشکلاتشان می‌شود؛
چه انسان نیکوکاری است، آن کس که فراموشی را به دیگران هدیه می‌دهد...

ویکتور هوگو



@kolbemdosti
175 views16:33
باز کردن / نظر دهید
2021-08-05 19:33:37
شاید آدم با خیلیا بتونه مشروب بخوره

ولی فقط به یه نفر میتونه بگه

《 مستم بغلم کن》

@kolbemdosti
170 views16:33
باز کردن / نظر دهید
2021-08-05 19:33:26 روزی یک زوج ،بیست و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفتند.
آنها در شهر مشهور شده بودند زیرا در طول ۲۵ سال،کوچکترین اختلافی با هم نداشتند. توی این مراسم سردبیرهای روزنامه های محل هم ،جمع شده بودند.
تا علت مشهور بودنشان ( راز خوشبختی شان) را بفهمند!
سردبیر میگه: آقا،واقعا باور کردنی نیست!یه همچین چیزی چطور ممکنه؟؟
مرد روزای ماه عسل رو بیاد میاره و میگه:
بعد از ازدواج برای ماه عسل به «شمیلا» رفتیم.اونجا برای اسب سواری دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم.اسبی که من انتخاب کرده بودم ،خوب بود ولی اسب زنم به نظر کمی سرکش بود...
سر راهمان ،اسب همسرم ناگهان پرید و او را از زین انداخت.همسرم خودشو جمع و جور کرد و به پشت اسب زد و گفت:«این بار اولته»!
بعد از چند دقیقه دوباره همون اتفاق افتاد!
اینبار همسرم ،نگاهی با آرامش به اسب کرد و گفت:«این بار دومته»!!
و بعد سوار اسب شدیم و راه افتادیم.
وقتی که اسب برای سومین بار،همسرم را انداخت،همسرم خیلی با آرامش،تفنگشو از کیف در آورد و راحت شلیک کرد و اون اسبو کشت....
سر همسرم داد کشیدم و گفتم:چیکار کردی روانی! دیوونه شدی؟ حیوون بیچاره رو کشتی!!!
همسرم نگاهی به من کرد و گفت:«این بار اولته»

@kolbemdosti
169 views16:33
باز کردن / نظر دهید