اول اینکه تمام مدارک را از قبل اماده کرده بودم و فرم‌ها و.. همه چی صبح ساعت ۷ رسیدیم مکان مصاحبه بعد گفت پوشه سفیدبه همراه داشته باشید و روی پوشه های سفید شماره گذاری کرد به نوبت هر کسی که اول آمده بود توی صف ! من نفر ۴۶ام بودم رفتم داخل فرم ها و مدارک تحویل دادم و بعد هزینه معاینه پزشکی گرفت ۱۰۰هزار تومان که کارت بانکی داشته باشی بعد اینکه همه چیز اورده بودند یه جا مصاحبه و گزینش و دکتر و.. اول معاینات پزشکی تموم شد بعد مدارک رو تحویل دادیم بعد یه شماره داد بهم شماره ۷ بود که برم گروه ۷ واسه مصاحبه من دمه در منتظر بودم اندازه ۲۰دقیقه تا یکی که داخل بود بیاد بیرون مصاحبه:اول در زدم گفتم اجازه هست بیام داخل گفت بفرما بعد رفتم داخل با سلام و احوال مرسی و خسته نباشید گفتم اجازه هست بشینم گفتند بله ۴نفر نشسته بودن سوالات شروع شد اول خودت معرفی کن ؟ بعد اینکه قرآن در چه حد بلدی ؟ گفت قران بخون ۲تا۳ آیه و گفت قرآن رو با معنی می خونی یا بدونه معنی ؟ برای چی با معنی می خونی عمل هم میکنید ؟و چندتا از عمل هایی که از قرآن کردی رو بگو؟ بعد گفت رشته ات چیه؟ و در چه سالی دیپلم گرفتی ؟ گفت عضو بسیج هستی یانه ؟گوهی داری یانه؟ گفت که چرا دوست داری معلم بشی بهتر نیست یه پزشک بشی همه بچه های تجربی دارن میرن پزشکی تو چرا معلمی انتخاب کردی ؟ بعد گفتند چطور میدونی که استعداد معلم شدن داری؟ گفت چرا اخرش که صدق الله عظیم گفتی علی رو نگفتی مگه علی رو دوست نداری یا باهاش بد هستی یا چیز بدیه ؟ تو تا چه حد معلمی رو ادامه میدی ؟
و گفت مثلا تو داری آموزش ابتدایی درس میدی یکی از دانش اموزان شیطونی کرد و حرف گوش نکرد تو چکارش میکنی؟ و گفت یه سری دانش آموز هستند که مذهب سنی و شیعه هستند وبه دانش آموز سنی کتاب ضمیمه هدیه آسمان میدی و بعد دانش اموز میگه اینقدر کتاب نمی تونیم بخونیم تو راهکارت چیه؟ و بعد یه دانش آموز هست که پدر و مادرش بهش گفتند که کافر مردمانی خیلی خوبی هستند و جریان تکفیری بهشون یاد دادن و تو توی مدرسه میگی کافران ادم بدی هستند و والدینش ادم بدی هستند و طرف دار کافران هستند و تو چطور می خوای ذهنیت دانش آموز رو تغییر بدی ؟ گفت ویژگی های یه معلم خوب چیه ؟ گفت شغل پدرت و مادرت ؟ و بعد گفتندتموم‌شد برو و منم‌گفتم ممنونم که برام خیلی وقت گذاشتید و تشکر ویژه دارم ازتون بعد یه برگه دادن واسه گزینش رفتم توی صف شماره ۱۴ بودم گفت بیرون منتطر باش صدات میزنم صدام زد و گفت بیا رفتم یه شماره داد ۱۳ گفت برو اتاق ۱۳ رفتم طبقه ی بالا دمه در اتاق ۱۳ نشستم و یکی داخل بود و یکی بیرون با من و اون یکی خیلی طولش داده بود اولین نفری بوده بود که رفته بود نزدیک ۲ساعت داشته بود و ما هم بیرون منتظر بودیم و بعد اینکه اون آمد بیرون خوده گزینشی آمد بیرون گفت شما هم ۱۳ هستید گفتیم بله بعد اینکه این یکی رفت داخل گفت برون بیرون خودم صدات میزنم این آمدم بیرون به اندازه ۳۰ دقیقه نشست بعد صداش زد برو تا ۱:۳۰ساعت داخل بعد خودش و این دوستم امدند بیرون گزینشی رفت طبقه ی پایین و این نشست گفت ادامه میرم میام کنارم نشست و بهم‌گفت خیلی سخت گیر هست همش درباره سیاست و احکام و آداب نماز ها می پرسه و منم گفتم باشه بعد بردش داخل داشت قران می خوند و بعد از ۴۵ دقیقه آمد بیرون و من در زدم گفتم اجازه هست بیام گفت نه بیرون باش صدات میزنم و من گفتم باشه گفت عجله داری ؟ گفتم نه و گفت پس بیرون منتظر باش و منم ۳۰دقیقه نشستم اینها می خوان ببین صبر و حوصله داریم یانه؟ و بعد صدام زد شروع گزینش :با سلام و احوال پرسی و گفتم اجازه هست بشینم گفت حتما بفرما و گفت مدارک رو بده شناسنامه و گواهی بسیج و.. بعد سوالات شروع شد گفت نام؟ نام خانوادگی؟ تاریخ تولد ؟ محل تولدت؟ خانواده چند نفرید؟ اسم پدر و شغلش؟ شغل مادر ؟ چند برادر داری ؟ و چند خواهر ؟ و شغل برادر هات ؟و شغل خواهرات؟ کد ملی؟ گفتم قران هم بلدی بخونی گفتم اره گفت بخون ؟۳ایه خوندم گفت کافیه و پرسید کدوم سوره هست و چند آیه خوندی ؟ و گفت با معنی می خونی یا بدونه معنی ؟و گفت تاثیر قران در زندگی ات؟ اخرین وضو کی گرفتی ؟ دعای قنوت ؟ تشهد؟
