ما یه کارگر افغان داشتیم، هربار میگفتیم «پیچگوشتی» شروع می | L3fT HanD
ما یه کارگر افغان داشتیم، هربار میگفتیم «پیچگوشتی» شروع میکرد به خندیدن. هربار دلیل خندهش رو میپرسیدم، باز میخندید و میگفت هیچی. بعد از کلی اصرار گفت «ما به اونجای زن میگیم پیچگوشتی». واقعا زندگی عجیبه. جدی هیچوقت فکرش رو نمیکردم که با دیدن پیچگوشتی، یاد کُس بیوفتم.