Get Mystery Box with random crypto!

پزشکان/شنگول و منگول یا حبه انگور!! @lawmed دکتر سهیل طالبی ح | lawmed

پزشکان/شنگول و منگول یا حبه انگور!!
@lawmed
دکتر سهیل طالبی حسینی
قصه گو
این ادعای مضحک «عدم اعتراض پزشکان به حذف کارانه نشانه رضایت است»، انسان را یاد پرونده‌های تجاوز محارم به کودکان می‌اندازد؛
گفته بودیم لطف مکرر، تکلیف مقرر میشود...
گفتم اما عقب عقب رفتید
شب شنیدید و نیمه شب رفتید
گاهی فکر میکنم که دلیل اتفاقی که برای شنگول و منگول و حبه انگور[انگول؟] افتاد، نبودن مادر نبود!
من در قصه اینها نامی از پدر نمی‌بینم؛ انگار گرگ میدانست، مادر که خانه نباشد پدر وجود خارجی ندارد...
در داستان شنگول و منگول سؤالات فلسفی عمیقی پنهان است...
با شنگول کاری ندارم که شاید از مقیمی، شاید از ماندگاری، شاید از تشویقی ارتقاء ویزیت شاید از چاپ شدنِ مقاله ISI پشت تایمز شنگول بود...
اما هرقدر فکر میکنم دلیل منگولی را درک نمیکنم...
منگول در مکالمات فریب احتمالا سخنگوی تریاد بره‌هاست، زیرا معلوم نیست کدام اینها با گرگ حرف میزند...
مشکل من اما حبه انگور شاید باشد!
انگول که انگلک شدنی نیست اما انگور شاید اشاره محوی به رد وحدت اشیاء باشد اینکه خوردن حق حبه انگور به لقمه چرب است و یک آب هم رویش!
در داستان ما اگرچه حرفی از پدر نیست اما اینکه چرا مادر زنگوله پا خوانده میشود شاید اشاره به تعهد محضری رزیدنتی قدما باشد که به بچه‌ها از گرگ گفته بود...
نمیدانم خاطرتان هست یا نه
صدای نازک گرگ تقلید لطافت مادر بود اما دستهای سیاه گرگ اماره تقلب شد و وقتی دستهاش را با آرد، سپید کرد هنوز پای سیاهش به قرمزی پای مادر بزبز قندی ها نبود و این یعنی زنگوله پا که همان تعهد محضری بود، پای مادر را سرخ کرده بود!
و میدانید گرگ به پاهاش حنا گذاشت تا پاهاش سرخ شود و این پای در حنا رفته به جای دست در حنا و دست سپید به جای موی سپید با آرد در آسیاب اشاراتی تیز دارد...
زیبایی داستان در بعد از حمله گرگ به خانه است که شنگول و منگول خورده میشوند اما حبه انگور با همه شیرینی سنگر میگیرد و پنهان میشود تا راوی بازمانده بشود...
اینکه مادر به شغال شک میکند اما گرگ را پیدا میکند و برای زیبایی خاطر کودک انتهای داستان زیبا میشود، بز زنگوله پای مادر قصه با خرج شیر و کره خودش شاخهاش را نزد آهنگر تیز میکند و سرانجام پهلوی گرگ را میدرد تا شنگول و منگول را از شکم گرگ زنده بیرون میکشد...
زیبایی قصه جایی ست که گرگ برای تیز کردن دندان، کیسه خالی به آهنگر میدهد و آهنگر به خاطر تقلب گرگ دندانش را میکشد و پنبه میگذارد،
اینها را گفتم تا ماجرای پزشکان را در قصه فریب بزرگ بخوانید...
شنگول و #منگول نباشید، اما حبه انگول هم خیلی خوب نیست!
@lawmed