پرسید دکتر وصیتی به فعالان صنفی جوان نداری؟ گفتم قصه کتاب کودک | lawmed
پرسید دکتر وصیتی به فعالان صنفی جوان نداری؟ گفتم قصه کتاب کودکی را نفهمیدیم!
حرف میزد بیرون افتاد ساکت شد بالا رفت...
انتخاب کن... فکر کنم قصه لاکپشتی که پرواز میکرد را یادت باشد دهانت را برای بالا رفتن تست میکنند... دهانت را ببند مهم نیست سرت توی لاک خودت نباشد آویزان شو... «اگر پرواز میخواهی مثل آنهایی که پرواز کردند ساکت شو...» من نشدم هنوز روی زمینم!!!