2020-07-19 23:20:22
غالب مردم با فانتزیها و امیدهای خودشون زندگی رو سر میکنند؛ خوشبین، کارما، ماه تولد، برایان تریسی، فاز مثبت، پر از توهم و عقده زندگی نکرده، آنچه بیرون میزنه حاصل همون محتویات درونی آدمهاست، این نکبت و پلشتی، این ابتذال و درماندگی موجود حاصل محتوای پوچ و بیمعنای همین آدماست، باید نقبی به درون آدمها زد، واکاوی کرد روان رنجوریهای این سرکوب شده هارو
در راس قدرت همواره یکنفر نشسته بود که به کیرش هم نبود ملت مخالف سیاستهای خارجه، فروش مملکت، قراردادها و نظم موجود هستند؛ مردم فقط یک حق رای داشتند که با ذوق و شوق به این امید که باید تفاوتی بین دو اورانگوتان وجود داشته باشد در سرنوشت خود تاثیر گذار بودند.
آریاییها به سبب ساختار اجتماعی و سیاسی همچون تودهای پرت افتاده از تصمیمگیریهای امور دور بودند، همواره سرکوب شدند و به میزان سرخوردگی ناشی از سرکوب شدن میل به دیده شدن و توجه داشتند، این ذوق و شوقها برای حضور در تصمیمات و رایگیریها کاملا غریزیه فقط برای اینکه این نیاز به ارگاسم برسه.
مردم به شدت از سرکوب نیازها و محرومیتهای اجتماعی در رنج هستند همین سرکوب با ناخودآگاه انسان سروکار داره، در واقع مردم از روان رنجوری های خود آگاهی ندارند همین ناخودآگاه انسان رو به کنترل خودش در آورده و تا مرز زامبی شدن هم با خودش میکشونه.
تحقیرها، بیمحلیها و تنبیههای اجتماعی سبب شدند که انسان آریایی به شدت از کمبود نیاز عاطفی رنج ببره، به شدت احساس تنهایی کنه و خودشو در دنیایی ببینه که نظرش به تخم هیچکس نبود، این خودش چه مسائلی رو به دنبال داره؟!
جدا از اینکه احساس تنهایی یکی از دلایل گرایش به سمت مذهب و خدا بود، مردم به سبب احساسات ظریف و شکننده نسبت به بسیاری از مسائل احساسی برخورد کرده و در مترو و خیابان به همدیگر شاخه گل میدادند. پذیرش نقد رو نداشته باشند. برای اینکه دلخوری پیش نیاد همدیگرو هرچند با دروغ و ریا تایید کنند. خلاصه در همچین اجتماعی هیچوقت نقدی بیرون نمیاد که بخواد در اون حد باشه که بنیان این زندگی رو زیر سوال ببره، بخواد فکری تولید کنه بخواد چیستی این سبک زندگی رو به چالش بکشه، فلسفه ای تولید بشه، انسان روانکاوی بشه و... پس فقط تریاک و منقلی برای تسکین و یک دورهمی با شعر و به به و چه چه هم برای مدح و ستایش همدیگر
308 viewsedited 20:20