تو خیابون با تلفن حرف میـزدم یه یارو فضولى از بغلم داشت رد میش | جاده زندگی
تو خیابون با تلفن حرف میـزدم یه یارو فضولى از بغلم داشت رد میشد و به حرفام گوش میکرد ! منم با تلفن گفتم : من اونو زنده میخوام صبر کن یکی حرفامونو شنید ! کاپشن قرمزه رو بزن! یارو از ترس مث پلنگ زیگ زاگ می دویید تیر بهش نخوره