تمام غم تو
تمام حسرت تو
از آنست که آنجا که هستی، نیستی
و آنجا که نیستی را آرزو داری
و چون لحظه ات را قربانی دَمی کردی که نیست
آنگاه دَم دیگر به گذشته ای میلغزی که بر باد رفته...
عصاره ی لحظه را چنان بنوش که تشنه ای آب را...
آنگاه دیگر چیست که بر باد رود و غبار شود؟