2022-10-24 11:46:01
#phrasal verb
افعال دو قسمتی با put
Put off
به تعویق انداختن، عقب انداختن
We are going to put off the game because it still keeps raining
ما به دلیل این باران همچنان در حال باریدن است قصد داریم بازی را به تعویق بندازیم
Put sb off
کسی را پیاده کردن
Could you put me off here, please?
لطفا مرا اینجا پیاده کنید
Put out
(آتش، سیگار، شمع…) خاموش کردن
Firefighters managed to put the fire out
آتش نشان ها موفق شدند آتش را خاموش کنند
Put up with
تحمل کردن
It is hard for him to put up with children
این برای او سخت است که بچه ها را تحمل کند
@basicenglishlearner
3.0K views08:46