آبان ۱۴۰۰، نقطه عطفی در تاریخ روحانیت پس از انقلاب؟ (بخش اول ا | کانال رسمی محمد مطهری
آبان ۱۴۰۰، نقطه عطفی در تاریخ روحانیت پس از انقلاب؟ (بخش اول از سه بخش)
محمد مطهری
تجربه چندباره اعتراضات شدید در جمهوری اسلامی نشان داده است که متاسفانه یکی از مکانهایی که بعضا مورد تعرض مردم خشمگین قرار میگیرد مراکز وابسته به حوزه و روحانیت است. انکار نقش بعضی از مردم عادی در حمله به مراکز حکومتی و از جمله حوزوی، همانقدر غیرمنطقی و سادهانگارانه است که انکار کلی نقش ضد انقلاب و عناصر وابسته به خارج در برخی آشوبهای خشن. اساسا مقصر دانستن روحانیت به عنوان عامل اصلی معضلات بیشمار جامعه امروز، در میان بخشی از مردم - درست یا غلط - مشهود است.
اگر به آنچه که شهید مطهری درباره نقش روحانیت در نظام اسلامی تبیین کرد - و به تصریح خودش مورد تاکید امام(ره) نیز بود - عمل شده بود، نه تنها مراکز حوزوی از اینگونه تعرضها در روزهای آشوب در امان میماند، بلکه در چنین غوغاهایی مردم برای فرار از دست پلیس و نیروهای امنیتی به مراکز حوزوی پناه میبردند.
در ابتدا عجیب و بلکه تناقضآمیز به نظر میرسد: استاد مطهری - که البته بیشتر در شعار عنوان «ایدئولوگ انقلاب اسلامی» را یدک میکشد تا در عمل - از طرفی معتقد بود که «کمتر در تاریخ (نه فقط تاریخ ایران) سابقه دارد که ملتی و خواستههای ملتی در یک فرد (امام خمینی) اینچنین تشخص و تجسم پیدا کند» (آینده انقلاب اسلامی ایران، ص۲۲). از طرف دیگر، او در فرصتی چنین استثنایی، قاعدتا نقش روحانیت را باید تأیید و حمایت مطلق از نظام و امام بداند. اما شهید مطهری سخت معتقد بود که مثل دوره شاهنشاهی، سازمان روحانیت باید استقلال خود را از حکومت حفظ کند و حضور مردی به عظمت امام خمینی(ره) در رأس نظام، در رسالت هزار ساله روحانیت در «ارشاد، هدایت، نظارت و مبارزه با انحرافات حکومت» هیچ تغییری ایجاد نمیکند (همان، ص۲۳۵).
بدون تردید، بخشی از جوانان و افراد انقلابی با روشها و عکسالعملهای تند مخالفند، ولی میتوان حدس زد که اگر برخی جوانان انقلابیِ امروز در آن ایام بودند، با برهم زدن جلسات سخنرانی حاصل عمر و پاره تن امام، به خیال خود به دفاع از امام بر میخاستند و یا لااقل چنین تبلیغ میکردند که مطهری تحت تأثیر افکار غربی با امام و ولایت فقیه زاویه پیدا کرده و قصد دارد امام را به زمین بزند.
البته این جوانان خالص و سادهدل تقصیر چندانی ندارند، افرادی از روی عدم اطلاع کافی - و گروهی دیگر با اهدافی خاص - در ذهن آنان چنین القا کردهاند که با وجود ولی فقیه، نقش روحانیت و مرجعیت این است: «یا تایید یا سکوت، و هر کس غیر از این بگوید یا سکولار است و یا فتنهگر، و احیانا نقشهای بر ضد رهبری در سر میپروراند»! به تعبیر دیگر، روحانیت یا باید «مجیزگو» باشد یا «ساکت»؛ نزدیک انتخابات اطلاعیهاش را بدهد و سر جایش بنشیند و الا رهبری تضعیف میشود و بعد هم آیه «...أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ...» (احزاب/۳۶) را شاهد میآورند.
اشتباه نشود، هدف شهید مطهری از اصرار بر حفظ استقلال روحانیت و لزوم قرار داشتن همیشگی در کنار مردم و مبارزه با انحرافات حکومت، صرفا حفظ جایگاه تاریخی این شجره طیبه - و البته به تعبیر استاد «درخت اصیل ولی آفتزده» - نبود، بلکه ناظر به این مسئله مهم نیز بود که خلاصه کردن رسالت روحانیت در تکرار مواضع رسمی، علاوه بر روحانیت یقینا به ضرر نظام اسلامی، ایمان مردم و پیوندشان با نظام تمام میشود. امروز اثبات صحت این مدعا نیاز به ارائه شواهد ندارد.
به دلیلی که اشاره خواهم کرد یقینا به سود عده ای نیست که این تفکیک برای جوانان انقلابی روشن باشد: آنجا که مقام تصمیمگیری است، پس از مشورتها و بررسیها فقط یک نفر تصمیم اتخاذ میکند و آن هم شخص رهبری است و همگان موظف به پیروی و حمایت از ایشان هستند ولی راه مشورت دادن، هشدار، اظهار نظر، نقد در علن و خفا و حتی فریاد زدن نسبت به ظلم بر هیچ کس بسته نیست. آحاد مردم، و از جمله روحانیت، حق اظهار نظر دارند چه رسد به مرجعیت.
نقد کردن یک مرجع تقلید توسط یک فرد، انقلابی یا غیرانقلابی، با رعایت نزاکت و حرمت، نه تنها هیچ ایرادی ندارد بلکه هم مطابق موازین اسلامی است و هم علامت حیات جامعه. به تعبیر آیتالله مطهری «هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیر قابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام» (پاسخهای استاد، ص۸۰). حتی اگر فردی در نقد خود تندی کرد، تعقیب قضایی وی نه تنها هیچ ضرورتی ندارد بلکه تبعات منفی بسیاری به دنبال دارد. امروز فضای مجازی در برخی موارد تأثیری به مراتب عبرتآموزتر از مجازات قضایی در تنبه و تنبیه یک فرد در پی دارد.
ادامه مطلب در پست بعدی
کانال محمد مطهری در تلگرام و ایتا:
http://t.me/m_motahari
http://eitaa.com/m_motahari