2021-01-25 12:16:09
درسهایی که باید از رویکرد تسلا در قبال نوآوری آموخت
شرکتهای معدودی به اندازه تسلا هم حقیر انگاشته شدهاند و هم مورد تمجید قرار گرفتهاند. زمانی که تسلا محصولی مانند سایبرتراک را عرضه میکند، واکنشها معمولا ضد و نقیض است: منتقدین چنین محصولی را نشانهای دیگر از اینکه ایلان ماسک درکی از جهان حقیقی ندارد و محکوم به شکست است میبینند، اما حامیان شروع به خرید میکنند - در واقع طی تنها یک ماه، تسلا شاهد ثبت ۲۰۰ هزار سفارش پیشخرید برای سایبرتراک بود. این را با فورد-۱۵۰ مقایسه کنید که پرفروشترین اتومبیل سال ۲۰۱۸ بود و در آن سال اندکی بیشتر از ۱ میلیون واحد فروخت.
اختلاف نظرها را که کنار بگذاریم، هیچ شکی نیست که کمپانی تسلا توانسته صنعت اتومبیلسازی را به سمت تولید خودروهای الکتریکی سوق دهد و خود نیز به صورت مداوم به افزایش درآمد نسبت به قبل دست یافته است. در ابتدای سال ۲۰۲۰، تسلا از نظر بازگشت پول، رشد فروش و ارزش طولانیمدت سهام، بهترین عملکرد را در میان تمام کمپانیهای اتومبیلسازی داشت. بنابراین بدون تردید، متدی در تسلا به کار گرفته شده که به نظر خیلیها، دیوانگی مطلق به نظر میرسد.
در این مقاله به بررسی این پرداختهایم که نوآوران چطور تکنولوژیهای جدید خود را تجاریسازی میکنند و به مرور مصاحبههای انجام شده با ایلان ماسک، جی. بی. استرابل، همموسس تسلا، و دیگر اعضای برجسته تیم این کمپانی میپردازیم. آنچه در این مقاله به آن پی میبریم اینست که زیر پوسته به ظاهر آشوبزدهاش، استراتژی نوآوری تسلا -که روی تغییر دادن چشمانداز صنعت خودروسازی به صورت کل متمرکز است- درسهایی بزرگ برای مبتکران به همراه دارد. خصوصا از این نظر که چطور میتوان نظر حامیان را به تنها یک ایده جلب کرد و چطور میتوان تکنولوژیهای تازه را به بازار آورد.
برای درک استراتژی تسلا، نخست باید دو رکن اصلی این کمپانی را از یکدیگر تفکیک کرد: حرکاتی مانند معرفی و عرضه سایبرتراک یا رودستر ۲ که باعث میشود سرتیتر خبرگزاریها مال تسلا شود و قمارهای بزرگ روی اتومبیلهای اصلی کمپانی مانند مدلهای اس، اکس و ۳. اینها دو هدف متفاوت هستند که به دنبال خروجی متفاوت میگردند: به دست آوردن منابع لازم برای تجاریسازی در برابر تجاریسازی واقعی ایده. اما هر دو رکن قرار است یک هدف واحد را امکانپذیر کنند: آوردن ابداعات تازه به بازار.
بیایید کار را با نخستین بخش از این استراتژی آغاز کنیم. محصولاتی مانند سایبرتراک اساسا برای درآمدزایی ساخته نشدهاند: این محصولات قرار است به جلب توجهها بپردازند و اثبات کنند که تسلا یکی از نوآورترین کمپانیهای جهان است، خصوصا با هدف اینکه تسلا قادر به جلب حمایت و سرمایه سهامداران باشد - این چیزی است که نام سرمایه نوآوری را برایش انتخاب میکنیم.
محققان در جریان پژوهشهای آکادمیک، مصاحبه با بیش از ۱۰۰ شخص نوآور و تحلیلهای کمی و کیفی کمپانیهای نوآور، به بررسی چگونگی دستیابی به سرمایه نوآوری پرداختهاند. سرمایه نوآوری از چهار فاکتور تشکیل میشود:
- هویت شما چیست - ظرفیت شما برای آیندهنگری، حل مشکل به صورت خلاقانه و متقاعدسازی
- چه کسی را میشناسید - ارتباطات اجتماعی شما با افرادی که به منابع ارزشمند برای دست زدن به نوآوری دسترسی دارند
- چه کردهاید - سابقه کار شما و میزان شهرتتان در دست زدن به ابتکار عمل
- کارهایی که میکنید، توجهها را به جلب کرده و به جذب اعتبار برای شما و ایدههایتان منجر میشود. سیاستمدارانی که سرمایه سیاسی دارند میتوانند دیگران را به دنبال کردن اهداف مشابه به اهداف خود ترغیب کنند: به صورت مشابه، رهبران کسبوکارهایی که سرمایه نوآوری دارند نیز میتوانند منابع مورد نیاز برای شکفتن نوآوریها را جذب کنند.
با بررسی رویکردهای کمپانی تسلا، متوجه میشویم که ایلان ماسک در ساخت سرمایه نوآوری و استفاده از آن برای به دست آوردن حامی برای ایدههایش نبوغ فراوان دارد. او نهتنها از موفقیتهای پیشین خود با پیپل و اسپیس اکس در راستای به دست آوردن حامی برای پروژههای آتی خود استفاده میکند، بلکه از چیزی که نامش را «آمپلیفایرهای تاثیرگذاری» میگذاریم برای همراه کردن سهامداران با خود بهره میبرد.
برای مثال وقتی ایلان ماسک روی استیج ایستاده و از سایبرتراک پرده برمیدارد، صرفا به صحبت درباره ایدهای جدید نمیپردازد، بلکه تحقق ایده را نیز در فرم فیزیکی به نمایش درمیآورد تا هرگونه منفینگری را از بین ببرد. (او با پارک کردن موشک اسپیس اکس در مقابل موزه ملی هوا و فضا نیز چنین کاری کرد). او ضمنا با کاری مانند نمایش سایبرتراک در عمل، ایده خود را به رسانههای بزرگ مخابره میکند و بدین ترتیب، اشخاص ثالث هم شروع به صحبت راجع به کمپانی میکنند.
83 viewsedited 09:16