حکایت های ناب پادشاهی دید خدمتکارش بسیار شاد است، از او علت | به سوی خانواده بانشاط💞
حکایت های ناب
پادشاهی دید خدمتکارش بسیار شاد است، از او علت را پرسید؟ خدمتکار گفت: قربان همسر و فرزندی دارم، غذایی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن، از این رو راضی و شادم!
شاه این موضوع را با وزیرش در میان گذاشت، وزیر گفت: قربان! چون او عضو گروه ۹۹ نیست بدان جهت شاد است! شاه پرسید: گروه ۹۹ دیگر چیست؟! وزیر گفت: قربان! یک کیسه برنج با ۹۹ سکه ی طلا جلوی در خانه اش قرار دهید تا...
خدمتکار وقتی به خانه برگشت با دیدن کیسه و سکه ها بسیار شاد شد، و نشست به شمردن! بارها می شمرد و تعجب که چرا ۱۰۰ تا نیست! همه جا را زیر و رو کرد، ولی اثری از یک سکه نبود، او ناراحت شد و تصمیم گرفت از فردا بیشتر کار کند تا یک سکه ی طلا پس انداز کند!
او از صبح تا شب سخت کار می کرد، اما دیگر شاد نبود!
وزیر که با پادشاه او را زیر نظر داشت گفت: قربان! او اکنون عضو گروه ۹۹ است، اعضای این گروه کسانی اند که زیاد دارند اما شاد و راضی نیستند!