Get Mystery Box with random crypto!

ماهروز

لوگوی کانال تلگرام mahrooz87 — ماهروز م
لوگوی کانال تلگرام mahrooz87 — ماهروز
آدرس کانال: @mahrooz87
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 537
توضیحات از کانال

✍️ عبدالرحیم قنوات
🆔 @A_ghanavat
دکترای تاریخ |دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد|

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-07-20 16:37:15 متخصصان امروز

کارل پوپر:

بیشتر متخصصان امروز، مردمی عوام هستند که بجز چند تکنیک در ارتباط با رشته تخصصی‌شان، هیچ چیز دیگر نمی‌دانند.

-
| عبدالرحیم قنوات، دانشگاه فردوسی مشهد |
@mahrooz87
247 viewsedited  13:37
باز کردن / نظر دهید
2022-07-15 11:47:06 اصلاً دست به قلم شوید و سعی کنید حادثه‌ای را بر اساس عکسی از آن که روبه‌روی شماست، مکتوب کنید. بعد، آن گزارش مکتوب را با عکس مقایسه کنید. به‌راستی کدام گزارش مکتوب می‌تواند تا به این حد واقع‌نما باشد؟
تکنولوژی در دنیای معاصر مخالفانی هم دارد. من به نظرات و دیدگاههای مخالفان تکنولوژی کاری ندارم، اما به‌عنوان کسی که حرفه ام تحقیق و تدریس تاریخ است، معتقدم تکنولوژی بیشترین خدمت را به تاریخ (به‌عنوان یک معرفت) کرده است. عکاسی،‌ فرصتی بی‌نظیر برای ثبت و ماندگار کردن شواهد تاریخی فراهم آورده و به این وسیله مورخان را مرهون خویش ساخته است (البته صنعت ضبط صدا و تکنولوژی‌های مشابه نیز جای خود دارند).
بر این اساس به نظر من، مورخ امروزی کسی است که علاوه بر کاغذ و قلم به یک دوربین تصویربرداری هم مجهز باشد.

این نوشته را با جملاتی جالب از مورخ بزرگ معاصر، دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی، به پایان می‌برم:

« بنده نمی‌دانم اگر اسکندر به ویدئو و فیلم و عکاسی و دستگاه ضبط‌صوت دست یافته بود، آیا باز هم به‌دنبال آب حیات می‌دوید یا خیر؟ حقیقت آن است که این‌روزها در ظلمات «تاریک‌خانهٔ» عکاسی، این فیلم‌ها و نوارهای ضبط، برای آدمیزاد عمر دوباره داده‌اند. واقعاً امکان آن هست که زندگی یک تن را از لحظه شروع تولد تا دمادم مرگ دقیقاً ضبط کرد، و تمام آن را برای آیندگان تکرار کرد. ما می‌میریم ولی فیلم باقی می‌ماند. آیا این یک نوع جاودان ساختن حیات نیست؟».

| عبدالرحیم قنوات، دانشگاه فردوسی مشهد |
@mahrooz87
534 viewsedited  08:47
باز کردن / نظر دهید
2022-07-15 11:47:06 تاریخ و تکنولوژی !

تاریخ آگاهی یافتن به احوال گذشتگان است. اما مورخان در این مسیر با یک شکاف مهم روبه‌رو هستند و آن فاصلهٔ موجود میان حال و گذشته است.

کوشش اصلی مورخان پل بستن بر این شکاف است. آنان این کار را با کمک شواهد تاریخی صورت می‌دهند. شواهد تاریخی موادی مختلف و متنوع هستند که از آن جمله می‌توان به اسناد، ابنیه، سکه‌ها، لباس‌ها، متون و… اشاره کرد.

مورخ با بررسی دقیق این شواهد کوشش می‌کند به معرفتی حتی‌المقدور دقیق نسبت به گذشته دست یابد. البته در این مسیر مشکلات مورخان بسیار زیاد است، زیرا هم شمار آثار و شواهدِ به‌جامانده از گذشته اندک است و هم آنچه باقی مانده معمولاً دچار ضعف و کاستی‌هایی است. به‌علاوه، تفسیر این شواهد نیز دشوار و پیچیده است. در چنین روندی، هرچه شواهد تاریخی بیشتر و کامل‌تر یا به عبارت دیگر واقع نماتر باشد، حاصل پژوهش مورخان مطمئن‌تر و مقبول‌تر است.

تکنولوژی به‌عنوان پدیده‌ای بسیار تأثیرگذار در زندگی بشر، از آغاز کار، کمک‌های گسترده و متنوعی به مورخان کرده و نقشی مهم در تدارک دیدن بیشتر و بهترِ شواهد تاریخی ایفا کرده است. در این نوشته، پرداختن به تمامی این موارد مدنظر نیست بلکه تنها به تکنولوژی ضبط تصاویر یعنی عکاسی و فیلم‌برداری نظر داریم.
واقعیت آن است که تا قبل از اختراع صنعت عکاسی، مورخان برای ثبت گزارش‌های تاریخی عمدتاً به تهیه گزارش‌هایی مکتوب از آنها می‌پرداختند و آیندگان نیز راهی بجز مراجعه به همین متون مکتوب نداشتند. مکتوبات مورخان در حالی که کمک‌هایی قابل‌توجه و گاه منحصربه‌فرد به فهم رویدادهای گذشته می‌کردند، خود دچار مشکلات و نارسایی‌هایی بودند؛ هم از کمبودهای طبیعی رنج می‌بردند و هم از نقایصی که عمداً به آنها راه می‌یافت.

واقع این که در گذشته‌های دور بشر، میلیونها جنگ و صلح و سفر و جشن، عزا و مراسم و… رخ داده است، اما ما از هیچ یک از آنها تصویری در دست نداریم و ناچار اطلاعاتمان درباره‌شان اندک و آسیب‌پذیر است.
در تاریخ می‌خوانیم که مغول‌ها به نیشابور «آمدند، سوختند،‌ بردند و رفتند». اما هیچ تصویر روشنی از ورود سپاه مغول به این شهر در دسترس نیست. صحنه‌ای از گریز مردم، آن خانه‌های ویران و سوخته، کوچه‌های خونین و… در اختیار ما نیست. در تاریخ می‌خوانیم وقتی تیمور به شیراز وارد شد، حافظ را احضار کرد و میان آن دو، مکالمه‌ای جالب درگرفت. اما هیچ تصویری از این مجلس به دست ما نرسیده است. هیچ پرترهٔ اصیلی از ابن‌سینا موجود نیست. هیچ فیلمی از مجلس درس باشکوه محمد زکریای رازی در شهر ری در اختیار ما قرار نگرفته است. از شهر هزار و یک شب (بغداد) هیچ تصویری واقعی ثبت و ضبط نشده است. بنابراین برای شناخت تمامی این وقایع و آدم‌ها و مکان‌ها، تکیه ما تنها به گزارش‌های مکتوب مورخان است.
این درست است که ما مورخ برجسته‌ای مانند ابوالفضل بیهقی داریم که صحنهٔ محاکمه و نیز بر دار کردن حسنک وزیر را مانند یک تصویربردار ثبت کرده و حتی رنگ و جنس و نوع لباس شخصیت‌های اصلی داستان را ذکر کرده است، ‌اما به‌راستی اگر فیلمی از این وقایع در اختیار ما بود، آگاهی ما نسبت به آن صدچندان نمی‌شد؟ این درست است که همین بیهقی میدان جنک دندانقان را به آن خوبی گزارش کرده است، اما نمی‌توان آرزو نکرد که‌ای کاش از این حادثه، فیلم یا عکسی نیز به دست ما رسیده بود.

در همه این موارد ما مجبوریم برای پر کردن خلأ معرفتی خود، به تصورات خود تکیه کنیم. ما از پیش خود برای هارون و مأمون، سلطان محمود غزنوی، خواجه نصیرالدین توسی، سعدی، مولوی، چنگیزخان مغول و… قیافه‌ای تصور می‌کنیم، اما اگر یک عکس پرسنلی از آنان در اختیار داشتیم، ‌نیاز به این تصورات و تخیلات - معمولاً غیردقیق - نبود.

اینها همه مربوط به دنیای گذشته است، اما خوشبختانه در دنیای امروز، تکنولوژی ثبت تصویر به کمک مورخان آمده است. امروزه از جنگ‌های جهانی اول و دوم فیلم و عکس‌های فراوانی در اختیار داریم. از صحنهٔ ترور برخی شخصیت‌ها مانند انورسادات، بینظیر بوتو، راجیو گاندی و… فیلم‌هایی در اختیار ماست. از بعضی تصادفات، نطق شخصیت‌های تاریخ‌ساز، جلسات مهم و سرنوشت‌ساز و… عکس‌‌ها و فیلم‌های فراوانی در آرشیوها موجود است. تازه اینها همه تا وقتی بود،‌ که دوربین‌های دیجیتالی و بخصوص دوربین‌های نصب‌شده بر روی گوشی‌های موبایل، این صنعت را این گونه عمومی نکرده بود. امروزه می‌توان گفت هر کس یک گوشی موبایل مجهز به یک دوربین در اختیار دارد، در حقیقت خود یک مورخ است. او تصویری از حادثه، انسان یا مکانی را ثبت می‌کند که ساعت، روز، ماه و سال آن نیز دقیقا بر آن ثبت شده است. در این تصویر جزئیاتی ثبت و ضبط می‌شود که در هیچ گزارشی مکتوب نمی‌توان از آنها سراغ گرفت. کافی است این عکس‌ها را با گزارش‌های مکتوب همان حوادث مقایسه کنید.
483 viewsedited  08:47
باز کردن / نظر دهید
2022-07-02 20:35:26
زیارتِ عطّار زیاد آمدم
و برام خیلی مقدسه.

با تشکر از علی امینی، بنیاد فرهنگی خوارزم
جمعه، ۱۰ تیر‌ماه ۱۴۰۱
340 views17:35
باز کردن / نظر دهید
2022-06-24 01:01:54 چگونه احمق نباشیم!

مجتبی لشکربلوکی
احتمالا شما هم در شبکه های مجازی خوانده اید که زیباترین مجری دنیا ایرانی است. یا اگر سارقان شما را مجبور کردند که رمز کارت بانکی تان را وارد کنید، آن را برعکس وارد کنید آنگاه پلیس می فهمد و به کمک شما می آید. یا دیوار چین از ماه دیده می شود. یا نام کرم بستنی (و در نتیجه آیس کریم) از کریم باستانی که در شهر ری یخ فروشی می‌کرده گرفته شده است!

وقتی با یک مطلب برخورد کردیم باید چه کار کنیم؟

نشریه گمان ۱۴ قاعده و سرنخ کاربردی برای تفکر انتقادی (موشکافانه) ارایه کرده که کمی آن را بازنویسی کردم.

اولین تست؛ منبع (رفرنس): آیا منبع معتبر دارد؟ این مطلب یا ادعا بر چه مبنایی است و از کجا چنین حرفی درآمده؟

کل ماجرا یا یک قطعه فیلم و تکه عکس: یک عکس همان قدر که به اندازه‌ هزار خط نوشته حرف دارد، می‌تواند هزار داستان تخیلی نیز درست کند. زاویه‌‌ی خاص فیلمبرداری، مشخص نبودن اتفاقات قبل و بعد از آن تکه‌ جدا شده از فیلم، ربط دادن عکس به مطلب نامرتبط، دستکاری عکس و فیلم (فتوشاپ) و … فرصت را برای داستان‌ سازی تخیلی ایجاد می‌کند. مثلا عکس کودکی که مار داخل سرش است. بعضی اصلا از روی یک عکس مخدوش، شروع می کنند و یک خبر می سازند!

اعلام زمان‌های نسبی به جای ذکر تاریخ مشخص: یک‌ساعت پیش، دیشب، به تازگی، از فردا، آخرین دستاوردها و … برای مثال بیش از سه سال است که شایعه‌ «به تازگی گوگل برای تغییر نام خلیج فارس رای‌گیری اینترنتی گذاشته». یا «آخرین تحقیقات دانشمندان ژاپنی…»

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا: عباراتی که نشان می‌دهد رازی مخوف یا سندی فوق‌محرمانه کشف شده: شرکت‌های دارویی برای کم نشدن سودشان نمیگذارند شما بدانید لیمو همه بیماری‌های لاعلاج را درمان میکند! یا نامه‌ی فوق‌ محرمانه و مستقیم درباره‌ زلزله‌‌ی تهران!

جملات خبری علمی‌طور اما مبهم: دانشمندان [سریع بپرسید کدام دانشمندان؟] کشف کرده‌اند که خوردن کره در ساعت ۱۲ ظهر باعث .... کدام پژوهش؟ چه سالی؟ نتایج آن در کدام نشریه‌ی علمی و کجا منتشر شده؟ نمونه‌ی آماری چند نفر بوده است؟

آدم های بدون نام: هر جا شنیدید که گفته شد «کارشناسان معتقدند» یا «به گزارش شاهدان عینی»، رد نکنید اما شک کنید.

ارجاع دروغین خبرهای ناشنیده به خبرگزاری‌های بسیار مشهور و معتبر برای اعتباربخشی به مطلب: در این‌گونه مطالب به صورت خیلی کلی نوشته میشود منبع: سی.ان.ان یا بی.بی.سی. یا پلیس فتا. یا ارجاع به منابع غیرواقعی با اسمهای عجیب و غریب و پر ابهت: شبکه‌ خبری Alien News فرانسه، شبکه آزادنگاران بدون مرز، تیم تحقیقاتی دکتر چوانگ در مرکز توکیو!

تحریک شدید احساسات از طریق اغراق در داستان‌های غم‌انگیز، عکس‌های دلخراش، تحریک حس وطن‌ پرستی یا اعتقادات مذهبی و... نشانه اولیه برای دروغ بودن است.

عدم ارتباط منطقی و تخصصی منبع با متن: مثلا رئیس مرکز «قلب» ژاپن گفته است سیگنال موبایل برای «مغز» مضر است!

اینترنت و گوگل منبع نیستند! اینها ابزارهای جستجو هستند. هر چیزی در آن پیدا شود درست نیست، حتی اگر صد جا تکرار شده باشد. انگلیسی بودن یک مطلب هم به معنی معتبر بودنش نیست! انگلیسی زبان ها هم به اندازه‌ی ما استعداد گول خوردن دارند.

«آیا میدانید»ها! نادانسته‌های کوچک و سطحی جهان آنقدر زیاد است که تشخیص راست بودن‌شان بسیار مشکل است. زیاد آن‌ها را باور نکنید حتی اگر هم راست باشند تغییری در زندگی شما ایجاد نمی کنند.

شاهدان غیبی! همه‌ی ما افرادی را دیده‌ایم که در دفاع از یک ادعای عجیب می گویند: «یکی از دوستانم با چشم خودش دیده!». برای احترام به شعور خودمان هم که شده درخواست کنیم با آن شخص سوم گفتگو کنیم.

شیوه‌ نگارش و سطح علمی‌ بودن: اشتباه املایی و نگارش شتابزده و غیرحرفه‌ای هم نشانه خوبی است.

زیبایی مساوی صحت نیست: داشتن عکس‌ها و ظاهر گرافیکی زیبا یا تدوین یک ویدئوی حرفه‌ای دلیلی برای درست بودن آن نیست. بسیار دیده شده برای مطالب چرند، تصاویر گرافیکی زیبا یا حتی ویدئو ساخته اند و افراد فریب ظاهر آن را خورده اند.

تجویز راهبردی:
برای وقت خود ارزش قائل باشیم و اصولا به هر چیزی گوش نکنیم و مطالبی را بخوانیم که فکر می کنیم هم درست باشد هم بدردبخور.

برای شعور خود ارزش قائل باشیم و اجازه ندهیم دیگران هر ادعای غلطی را به ما بفروشند.

برای زمان و شعور جمعی نیز ارزش قائل باشیم و سواد رسانه‌ای و تفکر انتقادی را توسعه دهیم. در کتاب «استراتژی توسعه ایران»، گفته شده برای تربیت نسل توسعه آفرین، باید به تفکر انتقادی مجهز شویم تا در مقابل زودپذیری، تلقین پذیری، القاء پذیری، خرافه پرستی، فرمان برداری، شخصیت پرستی و تقلید و سلطه گری و سلطه پذیری بایستیم.

این ۱۴ سرنخ اولین گام.
1.3K views22:01
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 19:09:58
@adabestanefarhangoandishe
492 views16:09
باز کردن / نظر دهید
2022-06-09 13:38:33 به احترام سید محمود دعایی

از سال‌های دبیرستان روزنامه اطلاعات می‌خواندم. اصلاً مشترک این روزنامه بودم. آن سال‌ها شمار روزنامه‌ها زیاد نبود؛ کیهان بود و اطلاعات و جمهوری اسلامی. من مشترک اطلاعات بودم. قیمت هر شماره‌اش ۵ تومان بود. دانشگاه که آمدم، در کتابخانهٔ دانشکده، روزنامه‌ها و مخصوصاً روزنامه اطلاعات را ورق می‌زدم و بعضی مطالبش (به‌خصوص ستون مشهور «دو کلمه حرف حساب» مرحوم گل‌آقا و نوشته‌های متفاوت شیخ محمدجواد حجتی کرمانی) را می‌خواندم. بعدها شمار روزنامه‌ها بیشتر شد و من به بیشترِ آن‌ها سری می‌زدم اما بازهم بیشتر روزنامه اطلاعات ‌خوانده‌ام. به این دلایل:

۱. روزنامه اطلاعات معتدل است؛ تندرو نیست. حرف و خبر همهٔ گروه‌ها و آدم‌ها را منتشر می‌کند. از این نظر آرام و سنجیده عمل می‌کند؛ تحریک نمی‌کند و اعصاب مخاطب را به هم نمی‌ریزد.

۲. سرمقاله‌های نقّادانه و هم محترمانه‌ای دارد که در آن می‌توان حرف حساب خواند و شنید. بعضی ستون‌های آن نیز بسیار خواندنی و جالب‌توجه هستند. مثلاً ستون «دریچه» که سال‌ها به قلم سردبیر وقت آن، جلال رفیع، نوشته می‌شد، بسیار خواندنی و آموزنده بود.

۳. دارای صفحه‌ای است مربوط به اخبار شهرستان‌ها که در آن بسیاری از اخبار ریزودرشت شهرها و بخش‌ها و حتی روستاها را منتشر می‌کند. این‌چنین وظیفهٔ تاریخ‌نگاری خود را به‌خوبی انجام می‌دهد.

۴. سال‌های سال مقالات تاریخی خوبی از بزرگانی مانند دکتر اسلامی ندوشن و دکتر باستانی پاریزی منتشر می‌کرد که هر یک از آن‌ها به انبوهی مطالب نشریات دیگر می‌ارزید.

۵. ستونی دارد که در آن گزیده‌ای از اخبار ۴۰ سال پیش روزنامه را منتشر می‌کند. این ستون از نظرِ دادنِ اطلاعات تاریخی و نیز امکان مقایسه اخبار و حوادث و آمار و ارقام ۴۰ سال پیش و امروز، بسیار جالب‌توجه است.

۶. هرروز ویژه‌نامه‌ای منتشر می‌کند که ویژه‌نامهٔ فرهنگی آن خواندنی و حاوی مطالب ارزشمندی است. سهم مطالب تاریخی نیز در آن کاملاً محفوظ است.

۷. ستون تماس‌های مردمی آن نیز خواندنی است و حرف‌های متفاوت و وجین‌نشدهٔ همهٔ مردم را می‌توان در آن خواند. این ستون آیینه‌ای از دیدگاه‌ها و مشکلات مردم کشور ماست.

۸. قیمت روزنامه اطلاعات همیشه نسبت به دیگر روزنامه‌ها کمتر بوده است. این قیمت پایین گاهی خریداران و دکه‌داران را برای پیداکردن پول خرد به‌زحمت می‌اندازد. این برای مردم طبقات پایین‌دست جامعه یک امتیاز است.

۹. نکتهٔ پایانی، استمرار کار روزنامهٔ اطلاعات است. روزنامهٔ اطلاعات اکنون نودوهفتمین سال تأسیس خود را پشت سر می‌گذارد و این سابقه و تجربه خود بسیار مهم است. روزنامه‌های زیادی بوده‌اند که منتشر شده‌اند و حتی خوش درخشیده‌اند، ولی بنا به دلایلی از ادامهٔ کار بازمانده‌اند. من شخصاً از اموری که استمرار داشته باشند، خوشم می‌آید و برای این قبیل آثار و اندیشه و کارهایی که این استمرار را تضمین می‌کنند، احترام بسیار قائلم.

| عبدالرحیم قنوات، دانشگاه فردوسی مشهد |
@mahrooz87
934 viewsedited  10:38
باز کردن / نظر دهید
2022-06-06 18:30:50 داستان آبادان
قسمت پایانی: نوستالژی متروپل

سینما متروپل، که در خیابان امیری آبادان واقع شده بود، یکی از ۱۸ سینمایی بود که در دههٔ پنجاه شمسی در این شهر برپا بود. جنگ که شد این سینما هم مانند دیگر سینماهای شهر متروک ماند و دیگر هرگز بازگشوده نشد؛ نه فیلمی را بر پردهٔ سفیدرنگ خود دید و نه شاهد شوروشوق تماشاگران شد. ماند و ماند تا این اواخر که نادانی سودجو، حسین عبدالباقی، زمینش را خرید و در آن برج‌های دوگانه‌ای ساخت. و حکایت برج‌های متروپل همان است که این روزها همگان شاهدیم. برج‌هایی که بر ذهن و ضمیر و قلب و روح و روان مردم شهر آوار شدند. حسین عبدالباقی نیز مانند حسین تکبعلی‌زاده جنایتکار نادانی بود که ده‌ها تن از مردم شهرش را فدای جهل و سودجویی خود کرد. برخی می‌گویند او مرده و برخی می‌گویند نمرده. من می‌گویم: اگر مرده باشد، این‌گونه مردنِ او کاری است خدایی. در تاریخ ادیان آمده است که خداوند قادر متعال گاه بنا به دلایلی خاص، مستقیماً در تاریخ دخالت می‌کند. مثلاً تولد عیسی مسیح بدون داشتن پدر، برآمده از دخالت مستقیم خداوند است. من می‌گویم: مرگ احتمالی حسین عبدالباقی، نمونه‌ای از دخالت مستقیم خداوند است که او را نیم ساعت پیش از ریختن برج به ساختمان کشاند تا او و نخوت نمرودی‌اش را در زیر آوار این برج مدفون کند. خداوند عادل این‌چنین به ما هم پیامی فرستاد که چون از اجرای عدالت توسط شما ناامید شده‌ام، خود، عبدالباقی را در آوار مرگ گرفتار کردم تا همگان را عبرتی باشد.

من اما دیگر ناامید از همه آنچه درباره این شهر می‌گویند و می‌شنوم، به پاس ‌همه خاطراتی شیرین که از آن شهر زیبا در ذهن و ضمیرم نقش بسته، این بار اگر به آنجا رفتم، یکسره از شهر بیرون می‌زنم، به زیارت خِضر نبی می‌روم و در آنجا برای شفای دردهای دل مردمان مظلوم و درماندهٔ آبادان دخیل می‌بندم و دعا می‌کنم. نه مگر خِضر نبی دلیل راه درماندگان است؟

|قسمت ۱|قسمت ۲|قسمت ۳|

| عبدالرحیم قنوات، دانشگاه فردوسی مشهد |
@mahrooz87
‏.
1.1K views15:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-05 18:30:38 داستان آبادان
قسمت ۳: اِدبار آبادان

ادبار آبادان - پس از هفتادسال آبادی – از روزی رخ داد که جوانکِ جهولِ معتادِ متوهمی که خود را از همه انقلابی‌تر می‌دانست، روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۵۷ با کمک دوسه تن دوستان نادان خود، سینما رکس را به آتش کشید و نزدیکِ ۴۰۰ تن از مردم بیگناهی را که به تماشای فیلم سیاسی «گوزن‌ها» رفته بودند، زنده‌زنده در آتش سوزاند. حسین تکبعلی‌زاده، که مجسمهٔ جهل و افراطی‌گری بود، با این جنایت قلب آبادان را آتش زد. دو همدستش برای همیشه گم شدند و هیچ نشانی از آنها پیدا نشد. او نیز در شهریور ۱۳۵۹ در دادگاهی که هزار و یک ایراد داشت، به مرگ محکوم شد و چند روز قبل از جنگ اعدام شد. قاضیِ ناشیِ دادگاه، بی‌گناهانی را نیز در زمرهٔ محکومان قرار داد و آنها را نیز به اعدام محکوم کرد.

در این گیرودار، جنگ هم آغاز شد و کجا نزدیک‌تر از آبادان به مرزهای عراق؟ پالایشگاه به‌عنوان قلب اقتصادی شهر درهم کوبیده شد و در کنار آن، خانه و زندگی مردم هدف آتش عراقی‌ها قرار گرفت. انبوه آبادانی‌ها شهر را رها کردند و رفتند. رفتنی که برای برخی از آنان هرگز بازگشتی در پی نداشت. اگرچه آبادان با چشمان بیدار «دریاقلی سورانی» در برابر نفوذ دشمن به شهر ایستادگی کرد و هیچ‌گاه تسلیم نشد، اما هشت سال همهٔ تأسیسات و امکانات شهر، زیر بمب‌ها و توپخانهٔ دشمن قرار گرفت و متلاشی شد. آبادان ازآن‌پس به شهری خزان‌زده تبدیل شد که کم‌وبیش تا به امروز در همان وضع باقی مانده است.

جنگ که تمام شد، جنگ داخلیِ دیگری علیه آبادان درگرفت. بزرگان قوم! نشستند و تصمیم گرفتند که در منطقهٔ آبادان سرمایه‌گذاری نکنند به این دلیل مُضحک که در نقطه‌ای مرزی قرار دارد و ممکن است عراق باز به آن حمله کند! این بود که منطقه‌ای را که فرودگاه و راه‌آهن و همه زیرساخت‌های لازم برای توسعه داشت، وانهادند؛ پالایشگاه آبادان را که یک مرکز مهم اقتصادی کشور بود، به‌جای بازسازی و توسعه آن، وصله‌پینه و بساط نفت و گاز را در کویر عسلویه پهن کردند؛ بی‌توجه به آن‌که امروزه دیگر باوجود پهبادها و موشک‌های دوربرد و امکان حضور ناوهای جنگی در خلیج‌فارس، اینجا و آنجا بودنِ یک هدف، تفاوتی ندارد.

آبادان دیگر رنگ آبادی ندید. بخشی از پولِ بازسازی‌اش حیف‌ومیل شد، نیروهای متخصص و کارآمدش زمینه‌ای برای بازگشت به شهر پیدا نکردند و در شهرهای دیگر ماندگار شدند. بیکاری در آن به دوبرابرِ آمار کشوری رسید. آن‌همه امکانات شهری و تفریحیِ گذشته احیا نشد. حتی فوتبال آبادان و تیم صنعت نفت هم، که می‌توان آن را مظهر روح جمعی مردمان این شهر دانست و توتم آبادانی‌ها خواندش، دیگر به وضع سابق برنگشت. این وسط، مردمی ماندند که با تصور آبادانی که قبلاً بود، به شهر بازگشته بودند ولی دیگر از آن آبادانی نشانی نمی‌یافتند.
ادامه دارد...
|قسمت ۱|قسمت ۲|

| عبدالرحیم قنوات، دانشگاه فردوسی مشهد |
@mahrooz87
1.1K viewsedited  15:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-04 18:30:18 داستان آبادان
قسمت ۲: شهری در حال شدن

انگلیسی‌ها برای ساخت پالایشگاه، کارگرانی فنّی‌ای از پالایشگاه نفت رانگون را با خود به جزیره آوردند. رانگونی‌های مسلمانِ برمه‌ای، قدیمی‌ترین مسجد پابرجای آبادان را در نزدیکی پالایشگاه و بر ساحل اروند ساختند (1921م)؛ همان‌که امروز پس از صد سال هنوز برپاست. بعدها سیک‌های هندی آمدند و برای سکونت آنان هم در کنار پالایشگاه سیک‌لین (کوچهٔ سیک‌ها) را ساختند که هنوز آباد است. اندک‌اندک سروکلهٔ مهاجران هموطن هم پیدا شد و از اصفهان و شیراز و تهران و چهارمحال بختیاری و یزد و آذربایجان و اهواز و بهبهان و… کارگران جویای کار به جزیره شتافتند. آنها به‌زودی آموزش‌های فنّی و دقیقی دیدند و بسیاری‌شان کارگرانی کارآزموده شدند.

آبادان را شرکت نفت ساخت؛ شهرسازی و معماری و خدمات شهری‌اش به شیوه‌ای مدرن شکل گرفت. این بود که در دهه‌های بعد بر جمعیت و امکانات آن افزوده شد. آبادان شهر بسیاری از اولین‌ها در تاریخ کشور ماست؛ اولین پمپ‌بنزین، اولین آتش‌نشانی، تقریباً اولین سینما (گویا انگلیسی‌ها پیش از آبادان، نخستین بار در لالیِ مسجدسلیمان فیلم نمایش داده بودند)، اولین انجمن عکس و… . بهترین خدمات درمانی در بیمارستان شرکت نفت ارائه می‌شد. شهر صاحب فرودگاهی بین‌المللی بود و ایستگاه مستقل رادیویی و تلویزیونی داشت که هرروز ساعت‌ها برنامه پخش می‌کردند. آن سال‌ها اگر هرروز ساعت ۵ بعدازظهر رادیو آبادان را می‌گرفتی، اعلام می‌کرد: «اینجا آبادان، رادیو نفت ملی». در آبادان یک آخرین هم هست و آن گویش آبادانی است؛ شگفت آن‌که در شهری مهاجرنشین، گویشی خاص شکل گرفته که آن را آخرین گویشِ شکل‌گرفته در زبان فارسی دانسته‌اند. گویشی آمیخته با واژگان انگلیسی که آبادانی‌ها همچنان آن را حفظ کرده‌اند و هرجا رفته‌اند، آن را با خود برده‌اند. به همین دلایل است که گفته‌اند: «آبادان شهری است که گذشتهٔ آن، رنگ و بوی آینده را دارد».

آبادان ازنظر فعالیت‌های دینی و مذهبی هم بسیار برجسته بود. مساجد بسیار و پررونق، حسینیه‌های متعدد، دسته‌های عزاداری بزرگ، کتابخانه‌های دینی خوب و… داشت. حسینیه اصفهانی‌ها و مسجد بهبهانی‌ها (موسی‌بن جعفر) تنها دو مرکز فعالیت‌های دینی و مذهبی شهر بودند که در مناسبت‌های مختلف سرشناس‌ترین روحانیون را دعوت می‌کردند. آقایان مرتضی مطهری، فلسفی، علی دوانی، رضا استادی، ناصر مکارم شیرازی و… ازجمله روحانیونی بودند که مرتب در این شهر منبر می‌رفتند. مسجد بهبهانی‌ها، همان مسجدی است که چسبیده به دیوارهای کلیسای گاراپت ساخته شده و نمادی زیبا از زندگی مسالمت‌آمیز دینی را در این شهر به نمایش گذاشته است.
ادامه دارد...

|قسمت ۱|

| عبدالرحیم قنوات، دانشگاه فردوسی مشهد |
@mahrooz87
1.1K viewsedited  15:30
باز کردن / نظر دهید