Get Mystery Box with random crypto!

بعداز مرگ نیما یوشیج بنیانگذار شعر نوی ایران، هوشنگ ابتهاج در | انجمن مجموعه داران ایران

بعداز مرگ نیما یوشیج بنیانگذار شعر نوی ایران، هوشنگ ابتهاج در اندوه از دست دادن نیما شعری برای شهریار می نویسد و شهریار نیز پاسخ آنرا با شعر دیگری به ابتهاج پس می دهد که این دو شعر بسیار زیبا و مخصوصا امروز که ابتهاج دربین ما نیست پاسخ شعر شهریار به ابتهاج(سایه) بیشتر در خور حال خود او میباشد. این دو شعر را ببینید

شعر تو بمان از سایه و جواب شهریار


شعر هوشنگ ابتهاج (سایه) :
با من بی کس تنها شده ، یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه ، خدا را تو بمان
من بی برگ خزان دیده دگر رفتنی ام
تو همه بار و بری ، تازه بهارا تو بمان
داغ و درد است همه نقش و نگار دل من
بنگر این نقش به خون شسته ، نگارا تو بمان
زین بیابان گذری نیست سواران را، لیک
دل من خوش به فریبی است ، غبارا تو بمان
هـر دم از حلقه ی عشاق پریشانی رفت
به سر زلف بتان ، سلسله دارا تو بمان
شهریارا ، تو بمان بر سر این خیل یتیم
پدرا ، یارا ، اندوه گسارا ، تو بمان
سایه در پای تو چون موج چه خوش زار گریست
که سر سبز تو خوش باد ، کنارا تو بمان
 
جواب شهریار :
سایه جان رفتنى استیم بمانیم كه چه
زنده باشیم و همه روضه بخوانیم كه چه
درسِ این زندگى از بهر ندانستن ماست
اینهمه درس بخوانیم و ندانیم كه چه
خود رسیدیم به جان، نعشِ عزیزى هر روز
دوش گیریم و به خاكش برسانیم كه چه
آرى این زهر هلاهل به تشخّص هر روز
بچشیم و به عزیزان بچشانیم كه چه
دور سر هلهله و هاله شاهینِ اجل
ما به سرگیجه كبوتر بپرانیم كه چه
كشتیى را كه پىِ غرق شدن ساخته اند
هى به جان كندن از این ورطه برانیم كه چه
قسمتِ خرس و شغال است خود این باغِ مویز
بى ثمر غوره چشمى بچلانیم كه چه
بدتر از خواستن این لطمه نتوانستن
هى بخواهیم و رسیدن نتوانیم كه چه
ما طلسمى كه قضا بسته ندانیم شكست
كاسه و كوزه سر هم بشكانیم كه چه
گر رهایى ست براى همه خواهید از غرق
ورنه تنها خودى از لُجّه رهانیم كه چه
ما كه در خانه ایمانِ خدا ننشستیم
كفر ابلیس به كُرسى بنشانیم كه چه
قاتل مُرغ و خروسیم، یكیمان كمتر
این همه جان گرامى بستانیم كه چه
مرگ یك بار ــ مَثَل دیدم ــ و شیون یك بار
این قدر پاى تعلّل بكشانیم كه چه
شهریارا دگران فاتحه از ما خوانند
ما همه از دگران فاتحه خوانیم كه چه