یادم میآید که در دهه هفتاد هواداران چپ در یک راهپیمایی برای ن | مخفیگاه
یادم میآید که در دهه هفتاد هواداران چپ در یک راهپیمایی برای نشان دادن خشم خود علیه چیزی برهنه و داد و فریاد کنان، در خیابانهای یکی از شهرهای بزرگ آلمان به این سو و آن سو می دویدند. آن ها با برهنگی خود چه چیزی را می خواستند بیان کنند؟
فرضیه نخست: برهنگی برای آنها بزرگترین آزادیای بود که هنوز باقی مانده بود و نیز ارزشی بود که بیش از تمام ارزش ها مورد تهدید بود. هواداران چپ آلمان درست همانگونه با آلتهای برهنهشان در خیابانهای شهر راهپیمایی کردند که مسیحیان تحت تعقیب با صلیبی چوبی بر روی شانههاشان بهسوی مرگ روان شدند.
فرضیه دوم: هواداران چپ نمی خواستند بیانگر ارزشی باشند، بلکه تنها قصد داشتند به جمعیتی که مورد انزجارشان بود اهانت کنند. آری! توهین کنند، بترسانند، منقلب کنند. تاپاله فیل رویشان بریزند. در باتلاق جهان غرقشان کنند.
چه تناقض عجیبی! آیا برهنگی سمبل بالاترین ارزش هاست یا بی ارزش ترین آشغالی که میشود مثل گُه به روی دسته دشمن ریخت؟