#دلستان_کوتاه حرفهای جنین همه از من مواظبت میکنن: از کلی | مخفیگاه
#دلستان_کوتاه
حرفهای جنین
همه از من مواظبت میکنن: از کلیسا بگیر، برو تا دولت و دکتر و قاضی ...
من بایست رشد کنم و بزرگ شم. بایست نه ماه آروم و بیدغدغه بخوابم. بایست بذارم اون تو بهم خوش بگذره. هر چهار تایی برام آرزوی خیر دارن. ازم محافظت میکنن. بالا سرم کیشیک میدن. خدا به داد برسه اگه پدر و مادرم بالایی سرم بیارن. هر چهارتایی میریزن سرشون. هرکی دست بهم بزنه مجازات میشه. مادرمو شوت میکنن تو زندون، بابامو هم پشت سرش. دکتری که مرتکب این کار شده بایست طبابت رو بذاره کنار. قابلهای رو که تو این کار دست داشته حبس میکنن. من کلی قیمتمه! همه از من مواظبت میکنن: از کلیسا بگیر، برو تا دولت و دکتر و قاضی، نه ماه تموم وضع به همین منواله.
اما بعد از این نه ماه بایست خودم ببینم چه جوری میتونم سر کنم. سل بگیرم چی؟ هیچ دکتری به دادم نمیرسه. شیر چی؟ خورد و خوراک چی؟ هیچ ادارهی دولتی نیست که به دادم برسه. رنج و نیاز روحی اگه داشته باشم چی؟ کلیسا تسکینم میده. اما مُسکن کلیسا که شیکمم رو سیر نمیکنه.
خلاصه نه چیزی برای سق زدن دارم، نه برای گاز زدن. اینه که میرم دزدی: درجا یه قاضی میاد، میده حبسم کنن. تو این پنجاه سال عمر کسی حالم رو هم نمیپرسه. هیچ کس. خودم باید گلیمم رو از آب بکشم بیرون. اون وقت نه ماه تموم خودشونو میکشن، اگه کسی بخواد منو بکشه. خودتون قضاوت کنین: این نه ماه مراقبت کردن اینا کار عجیب و غریبی نیست؟