قبل از اینکه بخوابم در آینه بصورت خودم نگاه کردم ، دیدم صورتم | مخفیگاه
قبل از اینکه بخوابم در آینه بصورت خودم نگاه کردم ، دیدم صورتم شکسته محو و بی روح شده بود بقدری محو بود که خودم را نمیشناختم ...
رفتم در رختخواب لحاف را روی سرم کشیدم غلت زدم ، رویم را بطرف دیوار کردم ، پاهایم را جمع کردم ، چشمهایم را بستم و دنباله خیالات خودم را گرفتم این رشتههائی که سرنوشت تاریک ، غمانگیز ، مهیب و پر از کیف مرا تشکیل میداد.