Get Mystery Box with random crypto!

پشتیبان کانال ملکه شو

لوگوی کانال تلگرام malakesho — پشتیبان کانال ملکه شو پ
موضوعات از کانال:
توصیه
ملکه
ميكاپ
استایل
Br
مانتو
St
اورال
Маск
ترندة
All tags
لوگوی کانال تلگرام malakesho — پشتیبان کانال ملکه شو
موضوعات از کانال:
توصیه
ملکه
ميكاپ
استایل
Br
مانتو
St
اورال
Маск
ترندة
All tags
آدرس کانال: @malakesho
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 234
توضیحات از کانال

💎ماشاالله لاحول ولاقوةالا بالله العلى العظیم
زمان رسیدگی به خودتون اینجا با اموزشهای من ملکه خاص میشین 😍
..................................
💬کانال لباسمون👇
@onlineshop_jansu
🗨کانال محصولات درمانی گیاهی👇
@organic_poweristore

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 272

2022-05-05 10:08:38
#میکاپ - چشم گربه‌ای ˼



#آموزش






@malakesho
4.1K viewsTiti(مریم) , 07:08
باز کردن / نظر دهید
2022-05-05 09:52:44
آرزو می‌کنم
کتاب های خوب بخوانی
آهنگ های خوب گوش کنی
عطرهای خوب ببویی
با آدم های خوب حرف بزنی
و فراموش نکنی
که هیچ وقت دیر نیست
بودن چیزی که دوست داری باشی ...

حال دلاتون خوش و سلامت باشید
4.2K viewsTiti(مریم) , edited  06:52
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 22:22:59 - می دونم تو چقدر گلی قربونت برم. همین که وقتی دیاکو، اَه، آقاي حاتمی بهت گفته منشی می خواد و تو منو به جاي
خودت معرفی کردي، واسم یه دنیا ارزش داره. تا آخر عمرم مدیونتم.
با شوق کودکانه اي خندید و گفت:
- راست میگی؟
دور و برم را نگاه کردم و یواشکی گونه اش را بوسیدم. یعنی که راست می گویم.
خندان و خرم به سمت خانه رفتیم. مغازه کفش فروشی نزدیک خانه بود. با هم ایستادیم و از پشت ویترین کتانی سبز و سفید
را دید زدیم. با لودگی انگشتم را به سمتش تکان دادم و گفتم:
- فردا این موقع پیش خودمی.
شادي کالج صورتی خوشرنگی را نشانم داد.
- به نظرت اون بهتر نیست؟
بازویش را گرفتم. سنگینی ام را روي او انداختم و متفکرانه به صورتی کمرنگ و زیبا خیره شدم. مردمکم را چرخاندم و این بار
کتانی سبز را نشانه رفتم.
- هوم. آره اونم قشنگه، ولی کتونیه رو هم دوست دارم.
خندید و گفت:
- خب می خواي جفتشو بخر. تو که دیگه پولدار شدي.
از یادآوري مجدد شاغل شدنم، حقوق دار شدنم، ته دلم مالش رفت.
- میگم نکنه از پسش برنیام؟ نکنه جوابم کنن؟
با خشونت ضربه اي به دستم زد و گفت:
- گمشو بابا. انگار می خواد مسئول کنترل کیفیت بشه. نهایتش چهار تا تلفن جواب میدي و دو تا نامه تایپ می کنی.
استرسم تشدید شد.
- آخه من دستم خیلی کنده. از کامپیوتر چیزي سرم نمی شه.
"ایش" کشدار و غلیظی گفت:
- خانوم مهندس مملکت رو. دختر یه کم اعتماد به نفس داشته باش.
سرم را پایین انداختم. کدام مهندس؟ کدام اعتماد به نفس؟ وقتی بزرگ ترین تکنولوژي که تا کنون دیده بودم تلفن انگشتی
سیاه گوشه خانه بود، به کدام مهارتم باید اعتماد می کردم؟
صداي تبسم از نزدیک به گوشم رسید
انقدر استرس نداشته باش. انقدر خودت رو دست کم نگیر. تو با کم ترین امکانات، بدون هیچ کتاب تست و هیچ کلاس
کنکوري مهندسی یکی از بهترین دانشگاه هاي کشور رو قبول شدي. کاري که خیلی از پولدارهاي این شهر با هزار تا معلم
سرخونه و کلاس خصوصی از پسش بر نمیان. حالا واسه چهار خط تایپ کردن نگرانی؟
با ناخن پیشانی ام را خاراندم و گفتم:
- آخه می ترسم جلوي آقاي حاتمی ضایع بشم.
پوف کلافه اي کرد و گفت:
- اَه! تواَم با این آقاي حاتمیت. هر کی ندونه فکر می کنه تام کروزه.
تام کروز؟ همان بازیگر معروف آمریکایی؟ با آن قیافه یخ و ماستش؟ در مقایسه با دیاکوي جذاب و با ابهت من؟ اصلا قابل
مقایسه بودند؟
با خنده گفتم:
- اون که به گرد پاشم نمی رسه!
پشت چشمی برایم نازك کرد و گفت:
- خیلی چندشی شاداب!
****
در خانه را باز کردم و با چند قدم خودم را به پله ها رساندم. از همان دم در مقنعه را از سرم برداشتم و داد زدم:
- سلام. من اومدم.
صداي مادر را از آشپزخانه شنیدم.
- سلام عزیزم. خسته نباشی.
به سمتش پا تند کردم.
روي موکت کف آشپزخانه نشسته بود و سیب زمینی پوست می کند. با دیدنم لبخند زد. با دیدنش موجی از آرامش در وجودم
دوید. کنارش نشستم. دستم را دور گردنش انداختم و گونه نرمش را بوسیدم.
- چه خبرا مامانم؟
سعی کرد غم صورتش را پشت خنده ظاهري اش مخفی کند.
- خبراي خوب. واسه خونه یه مشتري سفت و سخت پیدا شده.
دستم شل شد.
- چی؟
مادر سرش را پایین انداخت و تند تند گفت:عزیزم ایشاا... درستون که تموم شه بهتر از اینجا رو می خریم. چند تا آجر پاره که ارزش این همه سختی رو نداره. با پولش
هم یه جاي درست درمون تري رو اجاره می کنیم. هم یه دستی به سر و گوش زندگیمون می کشیم و هم ...
حرفش را قطع کردم.
- هم خرج کوفت و زهرمار شوهر عزیز تو رو جور می کنیم.
چاقو در دستش خشک شد. سرش را بالا گرفت و با بغض گفت:
- این چه طرز حرف زدنه شاداب؟ اون پدرته!
سرم را با تاسف تکان دادم و گفتم:
- همه ي درد منم از همینه.
تمام شوق خبرهاي خوشم کور شد. دکمه مانتویم را باز کردم و با پاهایی بی رمق از آشپزخانه بیرون زدم. صداي مادرم را
شنیدم.
- شاداب!
چشمه اشکم جوشید. بدون این که بچرخم گفتم:
- به خدا، به جون شادي، به جون خودت اگه حتی فکر فروش این خونه از سرت بگذره میرم و دیگه هم بر نمی گردم. حالا
ببین.
متحیر تکرار کرد:
- شاداب!
در دلم زمزمه کردم:
- شاداب مرد.
در اتاق مشترك خودم و شادي را باز کردم. خواهر کوچک شانزده ساله ام را غرق در خواب دیدم. کنارش زانو زدم و موهاي
لخت پرکلاغی اش را نوازش کردم. ردي از اشک خشک شده روي صورتش خودنمایی می کرد. چانه اش در خواب هم می
لرزید. انگار کمی هم تب داشت. آرام صدایش زدم. بلافاصله پلک باز کرد و با دیدنم از جا پرید و از گردنم آویزان شد.
- اومدي خواهري؟
عاشق این خواهري گفتن هایش بودم. توي چشمان سرخش نگاه کردم و نفسم را بیرون دادم.
- اومدم عزیزم. چرا انقدر زود خوابیدي؟ شام خوردي؟
سرش را به چپ و راست تکان داد.
- نه. نخوردم.
گونه اش را بوسیدم.
- می خواستی با شکم گرسنه بخوابی؟
6.2K viewsTiti(مریم) , 19:22
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 22:22:18
#میکاپ - میکاپ چشم دخترونه








@malakesho
5.7K viewsTiti(مریم) , 19:22
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 22:22:18
#بافت_مو - بافت فرانسوی پایه‌دار˼




#بافت_فرانسوی





@malakesho
5.7K viewsTiti(مریم) , 19:22
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 18:01:41
رنگ های نود رو اینجوری بپوش


#رنگ_نود

#استایل_ترند




@malakesho
6.3K viewsTiti(مریم) , 15:01
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 18:01:40
رنگ های نود رو اینجوری بپوش


#رنگ_نود

#استایل_ترند




@malakesho
6.0K viewsTiti(مریم) , 15:01
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 18:01:40
رنگ های نود رو اینجوری بپوش


#رنگ_نود

#استایل_ترند




@malakesho
5.9K viewsTiti(مریم) , 15:01
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 18:01:39
رنگ های نود رو اینجوری بپوش


#رنگ_نود

#استایل_ترند




@malakesho
5.8K viewsTiti(مریم) , 15:01
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 18:01:39
رنگ های نود رو اینجوری بپوش


#رنگ_نود

#استایل_ترند




@malakesho
5.7K viewsTiti(مریم) , 15:01
باز کردن / نظر دهید