Get Mystery Box with random crypto!

این یادداشت کوتاه درصدد آن نیست که مقولهٔ مطول «خشونت‌پرهیزی» | دانشجویان معترض

این یادداشت کوتاه درصدد آن نیست که مقولهٔ مطول «خشونت‌پرهیزی» را مورد مداقه قرار دهد یا آن را در باور و عملکرد ماهاتما گاندی و جنبش استقلال هند به نقد بکشاند؛ هم‌چنین اهتمامی به آنالیز خشونت‌پرهیزی در جنبش کسب حقوق مدنی برای آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار به رهبری مارتین لوتر کینگ جونیور ندارد. هانا آرنت، فیلسوف فلسفهٔ سیاسی و تاریخ‌نگار آلمانی ـ آمریکایی در یکی از کتاب‌های خود به نام «خشونت» (ON VLOLENCE) به این موضوع پرداخته است. مارتین امپسون نیز در کتاب «خشونت پرهیزی، دگرگونی اجتماعی و انقلاب» نظریه‌های قابل توجهی در این زمینه دارد. علاقمندان می‌توانند به آنها و دیگر منابع ذیربط مراجعه کنند.

این نظریهٔ فلسفی ـ سیاسی منتقدانی مانند مالکوم ایکس، سابهاس شاندارباس، فرانتس فانون، لئون تروتسکی وینستون چرچیل، لانس هیل، جورج جکسون و... دارد که با دلایل متقن، استراتژی مقاومت بدون خشونت و جنبش مدنی را به نقد کشیده‌اند.

مالکوم ایکس پا را از نقد کمی فراتر می‌گذارد و می‌گوید:

«به اعتقاد من کسی که مورد رفتار وحشیانه قرار گرفته مجرم است، اگر به پذیرش وحشیگری ادامه دهد بدون این‌که از خود دفاع کند».

فرو رفتن به کنه این موضوع و ردیف کردن مدافعان و ناقدان آن ما را از منظور اصلی این یادداشت دور می‌کند. آنچه در این نوشتار مدنظر ماست، کالبدشکافی ادعایی است که از سوی بچهٔ شاه و اگراندیسمان‌ کنندگان او به نام «خشونت پرهیزی» و «جنبش نافرمانی مدنی» مطرح می‌شود.



«خشونت پرهیزی» بچهٔ شاه
رضا پهلوی در کتاب «نسیم دگرگونی» نوشته است:

«به‌راستی به کجا می‌رویم؟ ایران هرگز توان یک انقلاب خونین دیگر را ندارد. در حقیقت امروز باید برای رهایی از این تنگنا، راه‌کارهایی را جسته و به کاربندیم که به یک‌ روند تکاملی (نه انقلابی) سرعت می‌بخشد؛ آرزو و تعهد من این است که تغییر و تحول سیاسی را در ایران از طریق نافرمانی مدنی و قیام به دور از خشونت پایه‌ریزی کنم».

آنچه در این مواضع شیخ‌پسندانه در معرض شیطان‌سازی قرار می‌گیرد، «انقلاب نوین مردم ایران» و نیز اپوزیسیون انقلابی و به‌طور مشخص سازمان مجاهدین خلق ایران است؛ سازمانی که از چهار دهه پیش نبردی سرنوشت‌ساز را در برابر هیولای استبداد دینی سازمان داده و قیمت آن را به تمام و کمال پرداخته است. وقتی بچهٔ شاه ترهاتی مانند «جنبش بدون خشونت»، «نافرمانی مدنی» یا «طرح رفراندم ملی» را به‌کار می‌برد، منظور او از خشونت و خشونت‌ورزان، نه فاشیسم دینی و سازمان امنیت و اطلاعات آن، نه سپاه پاسداران، بسیج ضدخلقی و لباس شخصی‌های آتش‌به‌اختیار آن بلکه اپوزیسیونی است که به مبارزه مسلحانه باور دارد. در این دستگاه لابد و حتماً که گشتاپوی خون‌ریز آخوندی مدافع صلح، خشونت‌پرهیزی، بردباری و مدنیت و اپوزیسیون آن خشونت‌ورز و جنگ‌طلب تلقی می‌شود!

چنین مواضعی همان‌گونه که سخنگوی مجاهدین به‌درستی تصریح کرده است یک «مجیز ذلیلانه و یک کادوی آرام‌بخش به خامنه‌ای و پاسداران اصلاح‌طلب نظام است».
خاستگاه و هدف برچسب خشونت‌ورزی به براندازان
در شرایطی که فاشیسم افسارگسیختهٔ دینی برای به‌خون کشاندن اعتراضها و قیامهای مردمی، تمامی روش‌های سرکوب را به‌کار می‌برد، خلق ما به‌جز دفاع حق‌طلبانه چه کاربرد دیگری می‌تواند اتخاذ کند. زدن برچسب «خشونت‌ورزی» به مقاومت انقلابی مسلحانه و شورشگران آزادی، مطلوب شکنجه‌گران این رژیم و اتاق فکرهای شیطان‌سازی از براندازان است. با نگاهی به ادبیات شیطان‌سازانه درمی‌یابیم که خاستگاه چنین ترهاتی دژخیمانی هستند که خون ۱۲۰هزار فرشتهٔ آزادی از چنگال‌هایشان می‌چکد.